آیا در ارزیابی یک کتاب، میتوان تنها به محتوای آن پرداخت؟ در بررسی کتابهای کودکان، این امر مایه تعجب است که چرا همیشه، در مقایسه با بذل توجه بسیار به محتوای کتاب، به ظاهر آن کم توجهی میشود. یک کتاب با خط داستانی خود معرفی میشود و براساس موضوع، مورد ارزیابی نقادانه قرار میگیرد. اما هم زمان، جلد و تصاویر و صحافی، که محتوای یک کتاب را شکل داده و به خواننده ارائه میدهد، معمولا نادیده گرفته میشود. حتی وقتی کتابی معرفی میشود یا جوایزی را کسب میکند، ظاهر آن مورد توجه قرار نمیگیرد.
بحث درباره متن یک کتاب و غافل ماندن از ظاهر بیرونی آن، از این تصور ناشی میشود که گویا محتوای یک کتاب، مستقیما در ذهن خوانندگان نمایان میشود. به نظر میرسد که این امر، شرایطی ناعادلانه برای کودکان فراهم میکند. اگر چه کتاب، بدون نوشته موجودیت پیدا نمیکند، اما وقتی متن در قالب کتاب عرضه میشود، تحت تاثیر قالب کتاب، دگرگونیهایی به خود میگیرد. مخاطبان و خوانندگان کتاب، بدون تاثیرپذیری از ظاهر کتاب و حسی که از آن ناشی میشود، نمیتوانند کتاب را مطالعه کنند، تخیل ایشان متاثر از جلد، تصاویر، حروفچینی و حتی نوع کاغذ خواهد بود. خواه ناخواه، خلق هر اثری وابسته به تصورات شخصی مؤلف است. اما وقتی آن اثر در قالب کتاب شکل میگیرد، موجودی مستقل میشود. اما عده زیادی از بزرگسالان هستند که اگر چه در خواندن کتاب تبحر دارند اما از قالب ظاهری کتاب غافلند و از این میان کسانی هم هستند که مسوولیتهایی در زمینه تحقیق یا تولید کتابهای کودکان دارند یا نقشی در امر کتابخوانی کودکان به عهده آنان است. ما غالبا با تعبیرهایی مانند: «چه تصاویر عجیبی!» یا «چرا این کتاب اینقدر بزرگ است!» و یا نگاههای متعجبانه افراد هنگام دیدن بعضی کتابها، مواجه میشویم. یا تعابیری مانند این میشنویم که، «بله! این کتاب تصاویر بیحالی دارد اما چون داستان خوبی دارد، پس ضعف تصاویرآن، اهمیتی ندارد.»
کودکان تحت تاثیر ظاهر خارجی هستند
اگر به مشاهده کودکان در حال مطالعه بنشینیم، به این نتیجه خواهیم رسید که کودکان بسیار متفاوت از بزرگسالان بیشتر به نمای بیرونی کتاب فکر میکنند. تصوری که آنان در اولین نگاه اجمالی به جلد، تصاویر، قطع و حروفچینی و همچنین ضخامت و وزن کتابی که در دست دارند، پیدا میکنند، در مجموع، منتقل کننده احساسی است که از کتاب به آنان منتقل میشود، اینها همه، مواردی است که در تصمیم کودک برای خواندن یا نخواندن یک کتاب، تعیین کننده است.وقتی کتابهای تازه خریداری شده، در قفسههای خاص کتابخانه به نمایش در می آیند، آنها که در اولین نگاه، جذابیت کافی ندارند، مورد بیتوجهی قرار میگیرند. چنین کتابهایی، هر چه هم در آن قفسه باقی بمانند، باز هم بیاستفاده میمانند و هنگامی که در قفسههای معمولی قرار میگیرند، همچنان این شرایط ثابت میماند. بسیاری مواقع ما با کتابهای خوبی مواجه میشویم که اگر قدری بیشتر به ظاهر آنها پرداخته شده بود، از لیست کتابهای پرطرفدار حذف نمیشدند.
در اینجا، منظور ما تبعیت از هوسهای کودکانه نیست، بلکه نمایاندن نحوه و درجه تاثیرپذیری کودکان از ظاهر کتاب است. ذائقه کودکان غیرقابل اعتماد است و میتوانند به راحتی جذب کتابهای بازاری و یا کیفیت پایین شوند. اما از سوی دیگر آنان نسبت به زیبایی و کیفیت خوب، بسیار حساساند. بنابر این و براساس این دلایل، آنان باید امکان خواندن کارهای خوب را در برابر کارهای صرفا خوشنما داشته باشند. نهایتا یک کتاب باید براساس درک کودکانی که آن را خواهند خواند، تولید شده باشد و میباید به خودی خود، امکان انتقال محتوای کتاب را داشته باشد. چنین کتابهایی میتوانند تاثیر عمیقی برخوانندگان بگذارند و شاید با رگههای عمیق و نهفتهای در وجود آنها ارتباط برقرار کنند. توجه بیشتر به ظاهر کتاب در کنار محتوای آن، ضمانتکننده تاثیر کتاب، هم از سوی تولیدکننده و هم انتخابکننده کتابهای کودکان است.
چهره یک کتاب، همان طرح جلد آن است
زمانی که کودکی در حال انتخاب کتاب است، به جلدش خیره میشود تا ببیند آیا این همان کتابی است که میتواند مدتی را با آن سر کند. او قضاوت درباره خواندنی بودن کتاب را از جلدش آغاز میکند. بنابر این بهترین حالت موقعی است که طرح جلد، محتوای کتاب را به خوبی ارائه کند. اما غالبا کتابها از این امر تبعیت نمیکنند. حتی میتوان اذعان کرد که در دهههای گذشته با اینکه کارها سادهتر بودهاند، از لطافت بیشتری هم برخوردار بودهاند و در مجموع، از قاعده فوق بیشتر از امروز، تبعیت میشده است.
در ژاپن امروز، طرح جلد کتابها، خالی از اصالت شدهاند و به نحوی رشد یابنده، فقط برای ایجاد جذابیت در هنگام فروش، طراحی میشوند.
در بسیاری از نوع کتابها از طرح جلدهای جذاب و صفحه عنوان و آستر بدرقه خبری نیست. ظاهر چنین کتابهایی، با محتوای خود، تناسب و تعادل ندارند و کودکان را به سلایق نازل عادت میدهند. به علاوه، بدون اینکه با متن ارتباط منطقی داشته باشند، به نحوی سادهانگارانه کودکانهاند. بنابر این، پیام غلطی را ارائه میدهند مبنی بر اینکه، این کتاب متنی بسیار ساده برای خواندن و درک کردن دارد. یعنی ساده جلوه دادن کتابی مشکل که البته کاری غیراخلاقی هم هست. اما در مقابل بعضی طرح جلدهای دیگری برای کتابهای کودکان موجودند که به عکس بسیار بزرگسالانهاند و محتوای سنگین و مشکلی از کتاب ارائه میدهند که موجب عدم جذب و تشویق کودکان به انتخاب و مطالعه کتاب میشود. بعضی طرحها نیز به خودی خود بد نیستند اما تناسبی با کتابهای کودکان ندارند.
تاثیر تصاویر
تصاویر، نمایش دهنده جنبه تخیلی اثر، برای کودکان هستند. کودکان نمیتوانند فارغ از تصاویر، داستانی را تصور کنند و آنان مضمون کتاب را در میان تصاویر جستجو میکنند. بنابر این، تصاویر نباید فقط ارائه دهنده وفادار محتوای کتاب باشد، بلکه باید دارای عناصری باشد که نویسنده برای درک بهتر اثر در نظر داشته است اما در قالب کلمات نیامده است.
اگر چه ممکن است جزییات طرح کتابی را که مدتها پیش خواندهایم فراموش کرده باشیم اما مناظر و شخصیتهایی را که به وسیله تصاویر در ذهن ما حیات یافتهاند، به راحتی به یاد میآوریم. تصاویری که نویسنده به وسیله کلمات و جملات خلق میکند، نمیتوانند با تاثیر قوی و خیال انگیز تصاویر کتاب در ذهن خواننده رقابت کنند. به تصاویری که از شخصیتهای یک داستان بر کاغذ نمایان میشوند، نمیتوان از طریق دیگری دست یافت. خواننده باید به تخیلاتی که به وسیله تصویرگر خلق میشوند، اعتماد کند. کودکان، تصاویر و شخصیتهای حاضر در تصاویر را واقعی میدانند.
در عین حال، تصاویری مانند تصویر روی جلد، غالبا تزیینی و عاری از معنی هستند. کتابهای بسیاری نیز هستند که در آنها، تصاویر ارزش متن را پایین میآورند. همچنین مواردی هست که متن به خودی خود، جذابیت بیشتری از تصاویر دارند. بعضی مؤلفان، کتابهایشان را به تصویرگران مختلف میدهند تا کارهایشان، رنگ و لعاب متفاوتی پیدا کند. یک داستان زمینی، غالبا میتواند به وسیله تصاویرش اوج گیرد، از سوی دیگر، جذابیتهای اجزای داستان، ممکن است تاثیر خود را در مقابل نیروی تصاویر از دست بدهند و وقتی که داستان و تصاویر از لحاظ کیفیت معادل نباشند، محتوا و آهنگ اثر ، هر دو خسارت میبینند. کیفیت تصاویر در مواردی مانند طرح جلد، بسیار اساسی است. همچنین، اثر هنری نباید از درک مخاطب که در اینجا کودکان هستند، بالاتر رود. در عین حال باید برای آنان، قابل دسترسی و خوش آیند باشند.
قطع، کاغذ، حروفچینی، لیآوت
وقتی سخن از شکل خارجی کتاب به میان میآید، من همیشه کتاب «دکتر دولیتل به آفریقا میرود» را به خاطر میآورم که قبلا در مجموعه کتابهای جیبی کودکان و با جلد سخت چاپ شده بود. تا آن زمان، این کتاب به وسیله چهارمین گروه سنی و یا سنین بالاتر خوانده میشد، اما به شکل جدید، دومین گروه سنی نیز، خواندن این کتاب در قطع بزرگ را، آغاز کرده بودند. با اینکه کودکان بزرگتر قبلا به این کتاب علاقه چندانی نشان نمیدادند، اما ناگهان استقبال زیادی از چاپ جدید صورت گرفت.
این تجربه جالبی برای کتابداران و تولیدکنندگان کتاب بود. البته این به این معنی نبوده و نیست که تنها بزرگ کردن قطع، کتاب را خواندنیتر میکند. کتاب «زمستانی برای گرگ نیست» نمونه قابل توجه دیگری است که قطع آن از کوچک به بزرگ تغییر یافت، اما محتوای مشکل کتاب با ظاهر خارجی آن، هماهنگ نبود و هنوز هم کودکان با این کتاب ارتباط فعالی برقرار نمیکنند.
این مثالها به روشنی نشان میدهند که انتخاب یا عدم انتخاب یک کتاب از سوی کودکان، بستگی تام به ظاهر خارجی آن کتاب دارد. با این معلومات، روشن میشود که فضا و قطع کتاب در چگونگی رابطه کودکان با کتاب، نقش مهمی ایفا میکند. در واقع ، کودکان نسبت به تصورات و تخیلاتی که بوسیله شکل یا فضای کتاب، خلق میشوند، حساسیت بسیار نشان میدهند. آنان توان تجزیه و تحلیل احساسات خود را ندارند، اما تصور آنان از سنگینی محتوای یک کتاب، یا احساس بیعلاقگی نسبت به یک کتاب، تحت تاثیر کیفیت و رنگ کاغذ، چاپ، لی آوت صفحات و ... است. به نظر میرسد که کودکان نسبت به چیزهای آشنا و دست یافتنی علاقه نشان میدهند. آنها جذب سبکهای فورمال یا سبکهای بیروح نمیشوند.
اگر بر روی صفحه سفید براق، حروف، بسیار نزدیک هم چاپ شوند یا فضای کافی در بالا و پایین صفحات، پیشبینی نشود، کودکان گرایش به خواندن متن چنین آثاری، پیدا نمیکنند چرا که برخی کودکان نسبت به لی آوت کتاب حساسیت دارند. دو سبک مطرح شده در پارگراف قبل، اگر چه زیاد معمول نیستند بیشترین دردسر را برای کودکان به وجود میآورند. اما خلق فضای متفاوت، در عین یکسان بودن حروفچینی ولی آوت، میتواند تفاوتهایی را در تشخیص یک کتاب به عنوان اثری خشک و بیروح، یا خودی و مانوس ایفا کند. اما همین تفاوتها، که موجب خواندن یا نخواندن یک کتاب به وسیله کودکان میشود، از ناشرانی برمیآید که بر همکاران دیگر خود، برتری دارند.
در کتابهای غیرداستانی و علوم طبیعی که اخیرا در ژاپن چاپ میشوند، سعی در کاربرد روشهایی برای ساده کردن و خوانایی بیشتر کتابها دارند. اما چون هنوز فضاسازیها بیشتر شکلی و ظاهری است تا عمیق و موثر، گرایش کودکان به این نوع آثار هنوز درحد گرایش به کتابهای داستانی نیست. شاید به علت وابستگی کتابهای علمی، به اعداد و سمبلها، این نوع کتابها از کیفیتی افقی برخوردارند و به همین دلیل هنوز خواندن این کتابها به سهولت میسر نیست.
با توجه به این مساله است که باید راههایی را تجربه کرد تا لی آوت عکسها و دیگرامها نیز، بسیار بیش از این هست، ساده و قابل درک شوند.
آثار غیرقابل خواندن کلاسیک
در بررسی چگونگی مراجعه مخاطبان به آثار کلاسیک و مشکلاتی که در پیش روی آنان است، باز هم به این مساله میرسیم که ظاهر آثار بسیار تعیین کننده است. داستانهایی که در طول دهها و صدها سال به وسیله مخاطبان خوانده شدهاند، دارای جذابیتی خاص هستند. اما آیا امروز، این آثار معروف، مخاطبان و خوانندگان بسیاری دارد؟ باکمال تاسف باید اذعان کرد که پاسخ منفی است. کودکان بسیاری، نام کتابهایی چون «تام سایر» و «جزیره گنج» را شنیدهاند اما این کتابها را هرگز نخواندهاند. اگر این کتابها خوانده میشدند، به طور معمول در قالب کتابهای تصویری ولیستهای انتشاراتی نمود پیدا میکرد. در سالهای اخیر، کودکان با این آثار فقط از طریق تولیدات تلویزیونی،آشنا میشوند. وقتی این نوع کتابها را به دست کودکان میدهیم، نگاهی به آن میاندازند و آن را نخوانده رها میکنند، بخشی از این رفتار ، نتیجه فراوانی کتابهای جدید و قابل دسترس است و بخش دیگر، وابسته به افت توانایی مطالعه از سوی کودکان و تمایل ایشان به سمت کتابهای ساده است، اما اینها، همه دلایل نیستند، بلکه دلیل دیگر وابسته به ظاهر خارجی این نوع کتابهاست. تقریبا تمام شرکتهای انتشاراتی، آثار کلاسیک را به صورت سری منتشر میکنند. آنان ظاهر بیرونی و فضای کلی و خوانایی کتاب را، در نظر گرفتهاند اما این امر، که نیروی حیات و زندگی در کودکان، نیازمند محرک است، فراموش شده است. کودک برای برداشتن چنین کتابهایی وسوسه نمیشود. منظور این نیست که چهره کتاب باید جلف و سبک باشد، اما آیا نمیتوان زیبایی و جذابیت آثار کلاسیک را، آن طور که شایسته تاریخ و اعتبار این آثار است، مورد توجه قرار داد؟ ظاهر خارجی این آثار باید بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و روح حیات را در قالب این رسانه، بدمد و میباید در حدی باشد که کودکان بدون اطلاع از معروفیت و اهمیت این آثار، اقدام به انتخاب و مطالعه آنها نمایند. بدین وسیله، کودکان بسیاری امکان پیدا میکنند تا از این گونه آثار ارزشمند، که از نسلهای پیشین به دست ما رسیده است، لذت ببرند.
صحافی، استحکام و زیبایی
صحافی نیز باید کاملا مورد توجه قرار گیرد. اولین چیزی که کتابداران مورد بررسی قرار میدهند، صحافی است. ممکن است کتابی که در یک خانه و متعلق به یک خانواده است، به وسیله یک یا دو کودک خوانده شود، ولی کتابهای یک کتابخانه، به افراد زیادی امانت داده میشود و یا در محل خوانده میشود. بنابر این اگر صحافی ضعیف باشد، بزودی، کتاب متلاشی خواهد شد. ورقهای کتاب از محل اتصال کنده شده و جلد کتاب، جدا خواهد شد. توجه داشته باشیم، که هنگام برداشتن کتاب از قفسهها، به دفعات قسمتهای تاخورده جلد، در عطف کتاب، با انگشتان گرفته و کشیده میشوند. پس به سرعت این قسمتهای جلد و لبههای آن تغییر شکل داده و پاره خواهد شد.در پایان باید تاکید کنیم که مطالب فوق تنها بخشی از نکات قابل توجه درباره ظاهر کتاب است. قصد ما ایجاد نگاهی افراطی به امور مربوط به ظاهر کتاب نیست. حتی کتابهای بسیار ساده، اگر به درستی مورد توجه قرار گیرند، میتوانند زیبا و جذاب، طراحی و تولید شوند. ما به عنوان کتابدار، خواهان کتابهایی هستیم که کودکان به آن رغبت نشان دهند، کتابهایی که کودکان آنها را بخوانند. کتابهایی که حتی در بزرگسالی به یاد و خاطر افراد آیند و از آنها به نیکی یاد کنند.
ساسا ریوکو
مترجم : معین مهدوی
منبع : روزنامه جام جم
سلام دوست عزیز. از سایت خیلی خیلی خوبتون تشکر می کنم . اگه می خوای یه سرچ باکس خیلی خوشکل از یه موتور جستجوگر قوی که به همه زبان ها سرچ می کنه به سایتت اضافه کنی به این آدرس برو. راهنمای کامل فارسی هم داره.
http://www.glseek.com/meta_search_box.html صفحه در یافت کد
http://www.glseek.com/fa-searchbox.html صفحه راهنمای فارسی
http://www.glseek.com صفحه اصلی موتور جستجوگر
سلام سارای عزیز. با درود فراوان و تشکر و قدردانی بسیار از لطفی که کردی. و ممنون برای بازدیدت.