پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

درس های کلاس جبر

کلیدهای طلایی برای داشتن یک زندگی متفاوت (1)

انسان

روزانه 10تا 30 دقیقه قدم بزنید و در هنگام قدم زدن لبخند را فراموش نکنید. این کار بهترین داروی ضدافسردگی است.

 

حداقل 10دقیقه در روز با خود خلوت کنید، اگر لازم شد یک قفل بخرید.

 

با استفاده از ویدیو برنامه‌های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه‌تان را ضبط کنید، تا بیشتر بخوابید.

 

صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوید این جمله را کامل تکرار کنید: «امروز قصد دارم که ...»

 

امسال بیشتر، از سال پیش به تماشای فیلم‌های سینمایی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید این کارها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله‌تان را فراهم می‌کنند.

 

با افراد بالای 70 سال و زیر6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

 

از غذاهایی که از گیاهان و درختان به دست می‌آیند بیشتر استفاده کنید، و کمتر از مواد غذایی که در کارخانه‌ها تولید می‌شوند، مصرف کنید.

 

چای سبز و مقادیر بسیار بیشتری آب بنوشید. تمشک، غذاهای دریایی، کلم بروکلی، بادام و گردو مصرف کنید.

 

تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وا دارید.
 

از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را غبار رویی و مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه‌ای وارد زندگی‌تان شود.

 

انرژی پرارزش‌تان را بر سر شایعه‌سازی، هیولاهای انرژی‌خوار، مسایل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا چیزهایی که کنترل بر آن ندارید هدر ندهید. در عوض انرژی‌تان را صرف لحظه‌ ی مثبت فعلی کنید.

 

درک کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجایید تا بیاموزید، تا همه ی امتحان‌های‌تان را بگذرانید.

 

مشکلات تنها بخشی از این دوره ی آموزشی‌اند که درست مثل کلاس درس جبر می‌آیند و می‌روند، منتها درس‌هایی که از این کلاس فرا گرفته می‌شوند عمری با شما باقی خواهند ماند.

 

منبع : اینترنت – با تغییر و تلخیص

انتخاب کن: برنده یا بازنده ؟

انسان

همه ی ما دوست داریم که «برنده» باشیم و نه «بازنده» ولی آیا میل به «برنده» بودن به تنهایی کافی است؟ با این که زندگی همواره توأم با پیکار نیست اما شاید بتوان آن را به صحنه ی «بازی» پیچیده ای تشبیه نمود که پیروزی در آن، رمز و رازی دارد.

اگر «برنده» بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید، خواندن این مقاله راهنمای خوبی برای شما خواهد بود.

 

برنده متعهد می شود.

بازنده وعده می دهد.

 

وقتی برنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید:

«اشتباه کردم.»

وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید:

«تقصیر من نبود.»

 

برنده بیش از بازنده، کار انجام می دهد و در انتها بازهم وقت دارد.

بازنده همیشه آن قدر گرفتار است که نمی تواند به کارهای ضروری بپردازد.

 

برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد.

بازنده از کنار مشکل گذشته و آن را حل نشده رها می کند.

 

برنده می گوید: «بیا برای مشکل، راه حلی پیدا کنیم.»

بازنده می گوید: «هیچ کس راه حلی را نمی داند.»

 

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار کند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.

بازنده آن جا که نباید، سازش می کند و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه می کند.

 

برنده با جبران اشتباهش، تأسف و پشیمانی خود را نشان می دهد.

بازنده می گوید: «متأسفم» اما در آینده، اشتباه خود را تکرار می کند.

 

برنده مورد تحسین واقع شدن را به «دوست داشته شدن» ترجیح می دهد، هر چند که هر دو حالت را مدنظر دارد.

بازنده «دوست داشتنی» بودن را به مورد تحسین واقع شدن ترجیح می دهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.

 

برنده گوش می دهد.

بانزده فقط منتظر رسیدن نوبت خود برای حرف زدن است.

 

برنده ازمیانه روی و نرمش خود، احساس قدرت می کند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست. گاهی از موضع ضعف و گاهی هم چون ستمگران فرودست رفتار می کند.

برنده می گوید: «باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.»

بازنده می گوید: «تا بوده، همین بوده و تا هست، همین است.»

 

برنده به افراد برتر از خود، احترام می گذارد و سعی می کند از آنان چیزی بیاموزد.

بازنده از افرد برتر از خود، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.

 

برنده گام های متعادلی بر می دارد.

بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کُند.

 

برنده بودن یا نبودن، انتخاب با شماست.

 

منبع : بر گرفته از مجله شادکامی وموفقیت - با تغییر

کاستی های زندگی را مدیریت کن!

مدیریت

منظور ما از توانمندى، عملکردى پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت است. شاخصه اول یک فعالیت توانمندانه ، آن است که بتوانید آن را پیوسته انجام دهید. ممکن است شما گاهى بتوانید ضربه‏اى افتخارآفرین همانند «پله» به توپ بزنید. اما این، یک توانمندى به حساب نمى‏آید ، مگر این که بارها و بارها آن را تکرار کنید.

 

فعالیتى توانمندانه است که همواره بتوانید خود را با احساس خوشبختى و پیروزمندى، آماده انجام آن کنید و با بیشترین توانمندى‏ها - و نه با برطرف کردن کاستى‏ها - به برترى برسید . البته منظور این نیست که کاستى‏ها را به فراموشى بسپاریم بلکه شما باید یاد بگیرید که با کاستى‏هاى خود بسازید و با رهاشدن از این بند ، توانمندى‏هاى خود را بیشتر کنید. شما باید بر روى توانمندى‏هایتان سرمایه‏گذارى کنید و کاستى‏هایتان را مدیریت نمایید.

برای موفقیت بهترین راه سرمایه گذاری بر توانائی ها و مدیریت کاستی هاست.

براى ساختن یک زندگى نیرومند دو ابزار نیاز است . نخستین ابزار این است که چگونه مى‏توان به کمک چیزهایى که مى‏آموزید ، هوشمندى خود را بالا ببرید.

پرسش این است که آیا مى‏توان در همه ی زمینه‏ها بهتر شد؟ البته که در هر زمینه‏اى مى‏توانید بهتر شوید. پرسش این است که آیا تنها با تمرین، مى‏توان به جایى رسید که فعالیتى را پیوسته و در حد نزدیک به کمال انجام داد؟

پاسخ به این پرسش، منفى است، زیرا « با تمرین، همواره نمى‏توان کامل شد.» و توانمندى در هر فعالیت، نیازمند به برخوردارى از گونه‏اى هوشمندى طبیعى هم هست .

 

دومین ابزار ، نظام مناسب براى تشخیص هوشمندى برتر است. یک راه مطمئن، براى شناسایى بزرگ‏ترین توانمندى نهفته در هر فرد وجود دارد . یک گام به عقب برگردید و بیندیشید که چه فعالیتى را با شتاب و بى‏دردسر انجام داده‏اید و گام‏هاى آن را بدون آموزش پیشین، به آسانى برداشته‏اید.

به خاطر آورید که آیا چنان غرق در آن فعالیت شده بودید که زمان را فراموش کنید؟ اگر چنین فعالیتى را به خاطر دارید، تکرار آن یا نمونه‏هاى آن در ماه‏هاى بعد را پى‏گیرى کنید. در این صورت، در گذر زمان، به هوشمندى برتر خود آگاه مى‏شوید و مى‏توانید به پالایش آن به سوى یک توانمندى شایسته و نیرومند ، اقدام کنید.

 

چگونه مى‏توان هوشمندى‏هاى خود را شناخت؟

توانمندى‏هاى فردى را مى‏توان از واکنش‏هاى ناگهانى و بى‏واسطه از مغز به رخدادها، شناخت. این گونه واکنش‏ها، بهترین سر نخ را از هوشمندى‏هاى شما به دست مى‏دهند. آنها جایگاه ارتباط هاى نیرومند مغزى را آشکار مى‏سازند. برخى از پیروزى دیگران در کار ، خشنود مى‏شوند. چیزى که از دید اغلب ما پنهان مى‏ماند. گروهى دوست دارند که سردرگمى‏ها را به سامان بیاورند. برخى از میهماندارى لذت مى‏برند. پاره‏اى از پاکیزه کردن مکان‏ها خوشحال مى‏شوند. گروهى عاشق اندیشه‏هاى نو هستند و گروهى نیز به حقیقت‏یابى و تجزیه و تحلیل، علاقه‏مند هستند. براى برخى از مردم، تنها یادگیرى، معنا و مفهوم دارد. براى برخى، کمک به دیگران، اقدامى مثبت به حساب مى‏آید و... .

این فهرست را مى‏توان به شماره انسان‏هاى روى زمین توسعه داد. سرشت ما آن چنان بى‏همتا و ویژه تنیده شده که هر کدام، خشنودى‏هاى اندک و متفاوتى را تجربه مى‏کنیم. توصیه ما این است که به وضعیت‏هایى توجه ویژه کنید که براى شما خشنودى به همراه دارند. اگر توانستید آنها را شناسایى کنید ، در راه صحیح پیروى از هوشمندى‏هاى خود افتاده‏اید. واکنش‏هاى ناگهانى، آرزومندى، یادگیرى با شتاب و خشنودى، به شما کمک مى‏کنند تا پى‏گیر مسیر هوشمندى‏هاى خود باشید. در زندگى روزمره، گاهى بایستید و با دقت به نشانه‏ها و نواها گوش فرا دهید. اینها به شما کمک مى‏کنند تا هوشمندى‏هایتان را بشناسید.

چگونه مى‏توانیم با کاستى‏هایمان کنار بیاییم؟

با کاستى‏هاى خود چه کنیم؟ بسیارى از ما انباشته از کاستى‏هاى فراوان هستیم. هر چند که به توانمندى‏هاى خود بنازیم و هر چه این توانمندى‏ گاهى آشکار شوند ، اما باز هم احساس مى‏کنیم که اژدهاى کاستى‏ها همچنان در نهاد ما لانه کرده است. امیدواریم تا کنون قانع شده باشید که کاستى‏ها زیاد بااهمیت نیستند . بنابراین، نمى‏گویم که تنها بر توانمندى‏هاى خود تکیه کنید و کاستى‏ها را به دست فراموشى بسپارید بلکه بایستى بر توانمندى‏ها تمرکز کرده، کاستى‏ها را با یافتن راه‏هایى، اداره و مهار کنید.

بهترین راه مدیریت کاستى‏ها کدام است؟

نقطه آغازین، شناخت کاستى‏هاست. تعریف ما از کاستى‏ها، امرى است که بر سر راه کارکرد برتر، مانع ایجاد مى‏کند. این تعریف، ساده به نظر مى‏رسد ولى با تعریف و برداشتى که از کاستى‏ها داریم، متفاوت است. ما در ذهن خود، منطقه‏هاى ناکارآمد فراوان داریم ولى بسیارى از آنها مهم نیستند . چرا؟ زیرا بر سر راه کارکرد برتر ما قرار نمى‏گیرند و اعتبارى ندارند. از این رو، نیازى به مدیریت آنها نیست و تنها بایستى این گونه کاستى‏ها را فراموش کرد.

براى مثال، ناآگاهى از جدول تناوبى عناصر یا ندانستن کار با طیف‏سنج، براى شما کاستى به حساب نمى‏آید ، زیرا نمى‏خواهید به پژوهش‏هاى علمى در این زمینه‏ها بپردازید.

اینها را باید دانش‏ها و مهارت‏هایى دانست که به هنگام نیاز، به سویشان مى‏رویم و مى‏آموزیم ، ناهوشمندى در حوزه ارتباط با دیگران، براى یک مدیر روابط عمومى یا یک سخنران دانشگاهى به راستى مشکل‏آفرین و کاستى مى‏باشد.

 

براى کنار آمدن با کاستى‏ها چه باید کرد؟ نخست باید فهمید که هر کاستى از کدام دسته است. مهارت، آگاهى یا هوشمندى. اگر کاستى‏ها به حوزه مهارت یا آگاهى مربوط باشند ، حل مسئله ، بسیار آسان است و باید به فراگیرى مهارت‏ها یا دانش‏هاى لازم آن پرداخت.

به موارد زیر فکر کنید و به کشف توانمندى‏هاى خود بپردازید و آنها را مدیریت کنید:

هر توانمندى، تنها یک توانمندى است و ناکامى‏ها، تنها یک فرصت هستند .فرصتى که با بهره‏گیرى از آن مى‏توان به پیشرفت ادامه داد.

براى رسیدن به برترى، باید بر روى توانمندى‏هاى خود سرمایه‏گذارى کنیم.

اگر خود را به درستى نشناسیم، دیگران را هم نخواهیم شناخت و آن گاه است که گرفتار دیدگاه‏هایى بر پایه جنسیت، نژاد، مذهب و...، در ارزیابى انسان‏ها مى‏شویم. به کلى‏گرایى در مى‏افتیم و درباره ی دیگران، داورى‏هاى ناشایست انجام مى‏دهیم.

هوشمندى هر کس، بى‏همتا و پذیرفتنى است.

تهیه کننده : داوودی

منابع:

پرسمان

کشف توانمندى‏ها، ترجمه دکتر عبدالرضا رضایى‏نژاد، نشر فرا، تهران، 1384.