پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

دیباچه

پیش آغازِ، سرآغاز

مقدمه ائی برای آغاز فصلی بی مقدمه چگونه نوازش قلم را تجربه نمایم هنگامی که شاهد آغازی تکراری با شیوه ای نه چندان نو می باشم.

تمامی آنان که در نظر شما بزرگ جلوه دادند و بزرگ اندیشمندان فهیم                     می خوانیدشان آنان بودن که به راز پر رمز این تکرار از آغاز تا پایان پی بردند و کوشیدند تا پیش روی این چنین تکرار غم انگیزی ایستادگی کنند که سدّ قدرت آنان در برابر عظمت جهانی این چنین بزرگ تابِ تحمل نیاورد و جام بِدْرود را تا به آخر جامه حیات کردند؛ همین بزرگان بیان کردند " تاریخ تکرار مکررّات است "   که ما نیز خود آن تاریخی هستیم که بی درنگ در حال تکرار می باشیم.

حال گمان ندارم در دنیائی که اندیشیدن در قلمرو فراموش رهسپار خاطره ها شده است در آنچه پیش رو دارید تأمل نمائید تا آنچه که در حال رخدادن است در چشمانتان از زیبایی و سادگی شیطانیش بنشیند تا معنای حقیقت برایتان قصه گوی کهنه تازگی شود و بیانگر حقیقت تلخ این چنین روزگاری شود که پی بردن به حقیقتش مهلکتر و کشنده تر از خود آن باشد.

نسل به نسل، به نسل گذشته می نگریم و پیش خود می گوئیم که آنان چگونه در آن زمان می زیستند؟! و گمان می بریم که حال به آنچه که آرامش و راحتی بشر           می نامند در زندگی ما قرار داده اند زندگی راحتی در پیش رو داریم.

بسی درنگ در حال آنان و ناظر وصف حال خویش بودن آنچنان عیان می کند که چگونه درحال زیست می باشیم که غمی در چهره ها می نشاند که ذات بشری بدان می گرید.

آری، سختی آن زمان ارزشی دوصد چندان آرامشِ ناآرامی امروز را در خاطرم زنده می کند؛ آن هنگام می توانی تکرار و چرخش بی امان زمان در محوری بی انتها ببینی که مجال تفکر به افکار پریشان ذهنی خواسته بدهی و درخواهی یافت پس از گذشت تاریخی از خاطرات غبارگرفته روزگارت آنان که در ساعتی دیگر خواهند زیست گویند ما چگونه در این زمان می زیستیم و در اندیشه خود بپرورانند که حالشان در روزگارشان دل انگیزتر از ما می باشد.

آخرزمان همان مکان نام گرفت که این موجود خاکی هستی خود را و به قلم خودش به نابودی خواهد کشاند و دیگر حیاتی وجود نخواهد داشت تا به گذشته های تلخی که یادگار ما برای آنان خواهد بود حسرت زیبایی هایش را در اشکهایشان جَمْع نمایند.

هر آنچه به آینده می رویم بجای آنکه در غربت زمانه فاصله ها را بکاهیم، خوش بر آن می بینیم که فاصله از یکدیگر یابیم و هم نشینی همچون فراموشی را از خانواده نامهربانی ها در محفل خاطره ها برگیریم.

زبانم قاصر و قلمم ناتوان از بیان سرانجام تلخ آمدوشد آنانی است که اشرف مخلوقات نام گرفتند و آسمانی ها فرمان به سجده آنان یافتند.

روز پس از روز، هفته پس از هفته، ماه پشت ماه، سال پشت سال، قرن پس از قرن    می گذرد و زمینیان بیش از پیش از یاد می برند کز کدامین مبدأ آمده اند و به کجا خواهند شد.

انسان در اندیشه خود آینده را می نگارد و خود نیز هول حراس از آینده را بازگو  می کند؛ او خود می داند که در آن سوی ایام چه خواهد شد ولی لطافت فراموش کردن در نظرش تجربه را بیان می کند که کسی جز نگارنده نمی داند حد ناگواری این تجربه را.

میلاد مکرّم      

تابستان فصلِ 1386از زندگی ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد