پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

متافیزیک و دکتر چمران

  سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد، شهید دکتر مصطفی چمران، او که حیاتش سراسر نور معرفت و وجودش یکپارچه اشتیاق برای پیوستن به حق تعالی بود، دارای شخصیت کامل و چند بعدی است. عارفی عاشق، مجاهدی مخلص، عابدی زاهد، معلمی متعهد، استادی بزرگ، فردی آگاه و ... عباراتی است که نمی‌تواند گویای عظمت و بزرگی شخصیت ظاهری و باطنی وی باشد. ولی با کمال تاسف چهره‌ی علمی، معنوی و عرفانی این شخصیت بزرگ در سایه چهره‌ی انقلابی، مبارزاتی و جهادی وی قرار گرفته و کمتر برای همگان روشن گردیده است. این در حالی است که بُعد معنوی او بسیار قوی‌تر از بُعد انقلابی‌اش می‌باشد. و بُعد عرفانی‌اش پایه و ریشه‌ی بُعد جهادی اوست. مبارزه‌های پیروزمندانه چمران در لبنان و ایران باعث شده است که بسیاری ایشان را به عنوان یک رزمنده، یک چریک، یک فرد انقلابی و یک فرد جهادگر بشناسند. صد افسوس که زمان مجال آن نداد که جامعه با سایر ابعاد وجودی این دانشمند بزرگ و عارف جلیل القدر آشنا شود.

روزی به یکی از دوستان و همکاران فرهیخته و تحصیل کرده، پیشنهاد دادم که یک همایش در راستای سلسله همایش‌های عرفانی انجمن الهیات و متافیزیک به منظور معرفی چهره‌ی معنوی شهید دکتر چمران و بیان نظرها و اندیشه‌های ایشان برگزار گردد، دوست و همکارمان بی‌درنگ گفت: «چمران یک چریک است، عارف که نیست، همایش بگذاریم و چه بگوییم ...» ، سری تکان دادم، رفتم و از درون آتش گرفتم. با خود گفتم که حتی تحصیل کرده‌های عالی و دانشگاهی و مذهبی نیز چمران را نشناخته‌اند. لذا بر آن شدم که از این به بعد در همایش‌ها، سخنرانی‌ها، کلاسهای درسی و آثار مکتوب، بیشتر به معرفی شهید دکتر چمران و آراء و اندیشه‌های ارزشمند ایشان بپردازم. که بحمداله این ایده تا به امروز عملی گردیده است و از خداوند متعال طلب توفیق نموده، تا بتوانم آن را کامل کنم.

مبحثی که در ادامه خواهید خواند، نیز در همین راستا تالیف و تنظیم شده است و امید آن می‌رود که حداقل معرفت جویان انجمن الهیات و متافیزیک، با مطالعه این نوشتار کمی با چهره و آراء این اندیشمند گرانمایه آشنا شوند. در این مبحث عمدتاً به آراء این بزرگوار در موضوع‌های مرتبط با متافیزیک پرداخته‌ایم. امیدواریم در مباحث دیگر توفیق ارائه سایر آراء ایشان را نیز پیدا نمائیم.

نوشته‌ها، بیانات و اعمال شهید دکتر چمران حاکی از آن است که فردی آگاه و آشنا به «متافیزیک»، «ترانس فیزیک» و «پاراسایکولوژی» بوده، از این علوم و فنون بهره می‌گرفته است. این دانشمند بزرگ در کتاب ” انسان و خدا “ چنین می‌گوید:

«... به روانشناسی که خود علمی است مهم، سایکولوژی یا پسیکولوژی اطلاق می شود. به این سایکولوژی یا پسیکولوژی قسمت جدیدی اضافه شده، که می‌گویند پاراسایکولوژی، یعنی ماوراء روانشناسی. این قضیه تله‌پاتی و هیپنوتیزم و علم‌های جدید که از آنها می‌خواهم صحبت کنم در مبحث پاراسایکولوژی است، یعنی قسمتی از علم روانشناسی ماست که هنوز به آن سیستم معین و علمی خودش در نیامده است. چون روانشناسی در حال حاضر علمی است، ولی پاراسایکولوژی قسمتی ورای علم سایکولوژی است، یک قدم آن طرفتر است.»

در ادامه‌ی همین بحث ایشان می‌‌فرمایند :«اولین قدمی که در این پاراسایکولوژی برداشته می‌شود و دوستان ما همه از آن آگاهی دارند مسئله هیپنوتیزم است. در هیپنوتیزم یک انسانی با انسان دیگر که در مقابل او نشسته ارتباط مغزی یا ارتباط موجی برقرار می‌کند و این عملی است که عموم دیده‌اند و از نظر روانشناسی قابل قبول است و هیچکسی هم نمی‌‌‌تواند آنرا انکار کند و عمل مهمی نیست. در هیپنوتیزم همانطور که می‌‌دانید وقتی که شخصی یک مدیوم را هیپنوتیزم می کند آن شخص که هیپنوتیزم شده جز آنچه را که در درون خود دارد نمی‌تواند بگوید، چیزهایی را می‌گوید که در درون اوست، یعنی ممکن است اسمش را بپرسد، ممکن است اطلاعاتش را از او کسب کند و او هم ضمیر نابخودش را به هیپنوتیزم کننده باز می‌کند و هر چه را که در درون خود دارد برای او می‌گوید. و این امر علمی است، امری است قابل قبول همه علما، چه مادی و چه روحانی، فرقی نمی‌کند.»

بعد از تشریح هیپنوتیزم، ایشان درصدد توضیح تله‌پاتی برآمده، می‌فرماید: «موضوع تله‌پاتی مسئله وسیعتر و عمیق‌تری است. تله‌پاتی که از لغت تله می‌فهمیم که در مورد فاصله دور است یعنی ارتباط از فاصله دور، که انسانی به انسان دیگری در حالی که با هم فاصله مکانی زیادی دارند ارتباط برقرار می‌کنند. خود من هم از این تجارب زیاد کرده‌ام. انسانی در یک اتاق و انسان دیگری در یک شهر دیگر و یا در اتاق دیگری با هم ارتباط مغزی برقرار می‌کنند و با هم حرف می‌زنند، باز هم این علمی است، قابل قبول است و هر کس که دائره المعارف را بردارد و درباره تله‌پاتی بخواند می‌بیند که این یک امر قابل قبول علمی است و همگان می‌پذیرند. چیزی نیست که بگویند موهوم و ارتجاعی و غیره است، حقیقتی قبول شده است و برای تفسیر این نوع از تله‌پاتی یا این نوع از ارتباط مغزی بین دو انسان نظرات مختلفی وجود دارد که من بهترین اینها را برای شما شرح می‌دهم که خیلی آموزنده است.»

در ادامه‌ی بحث، این استاد بزرگ به‌خوبی مکانیسم تله‌پاتی را به‌صورت علمی تشریح می‌نماید و مثالهای زیبایی را برای توضیح بیشتر و به‌عنوان سند بیان می‌کنند. ایشان دوقلوها، مادر و فرزند، دوستان نزدیک را به‌عنوان نمونه‌هایی که می‌توانند با هم ارتباط تله‌پاتیک داشته باشند مثال می‌زند. همچنین انتقال حالتهای خاص آنهایی را که مضطرب، نگران و ترسان هستند به دیگران، به عنوان نمونه‌ی دیگر تله‌پاتی بیان می‌کنند. و در نهایت نتیجه می‌گیرند که: «تله‌پاتی عمل زیاد مهمی نیست و می‌خواهم بگویم که این یک امر علمی است و با علم و با تکنولوژی می‌توانیم توجیه کنیم و قابل قبول ما است و قابل قبول علماست.»

همانطور که ملاحظه فرمودید، دکتر چمران هیپنوتیزم و تله‌پاتی را عمل مهمی نمی‌داند، این در حالی است که در حال حاضر نیز این دو مقوله در متافیزیک از امور مهم هستند. اینکه ایشان این امور را مهم نمی‌دانند، شاید حاکی از تسلط ایشان بر این امور و همچنین توجه ایشان به مسائل بسیار مهم‌تر باشد. کما اینکه در ادامه همین بحث به معرفی روح و ارتباط‌های روحی پرداخته، این نوع ارتباط‌ها را از مسأله تله‌پاتی مهم‌تر می‌دانند.

”خواب“ مقوله‌ای است که در متافیزیک و حتی در عرفان به آن توجه زیادی شده است. شهید دکتر چمران در همان کتاب انسان و خدا، خواب را در کنار تله‌پاتی به‌عنوان نمونه‌ای برای اثبات وجود ابعاد ماورائی انسان معرفی می‌نماید.

جالب آن‌که ایشان وضعیت خواب و خوابهایی را که انسان می‌بیند به خوبی و به‌صورت علمی بیان می‌کند، به گونه‌ای که انسان فکر می‌کند ایشان در رشته‌ی روانشناسی یا متافیزیک تحصیل کرده است. در این گفتار زیبا ایشان خواب را به سه قسمت خواب جسمانی، خواب نفسانی و خواب روحانی تقسیم کرده، به تشریح هر یک می‌پردازد، و با بیان مثالهای زیبایی منظور خود را به خوبی تفهیم می‌نماید.

روح و عالم غیب از بارزترین مصادیق و مقولات متافیزیک می‌باشند، که تمام مکاتب و سیستم‌های ماورائی به آن توجه خاصی دارند. شهید دکتر چمران معتقد است که: «در نظر ما، خدا و روح و عالم غیب اساس توحید و فلسفه اسلامی بشمار می‌رود، بنابراین ایمان به این حقایق برای ما اساسی و اصولی است و کسی که به این اصول ایمان نداشته باشد نمی‌تواند ایدئولوژی و مکتب اسلامی را بپذیرد. برای رسیدن به این حقایق راههای مختلفی وجود دارد، عده‌ای سعی می‌کنند از راه منطق، از راه فلسفه، از راه علم، از راه تجربه، از راههای مختلفی به این حقایق برسند  ...»

در ادامه‌ی این بحث ایشان سعی نموده است تا با معرفی انسان به‌عنوان یک مخلوق، راهی به سوی شناخت خالق و حق‌تعالی باز نماید. وی معتقد است: «انسان خلیفه خدا است در زمین، تجلی خداست برروی این آب و خاک و بنابراین اگر انسان را بشناسیم و قدرت او را و حدود او را تشخیص دهیم چه بسا که قادر خواهیم بود حقایقی را درباره روح و خدا و ماوراء الطبیعه نیز درک کنیم.»

در بحث شناخت انسان، انسان را به سه قسمت جسم، نفس و روح تقسم نموده، سپس به معرفی نفس و روح می‌پردازد. ابتدا از نظر لغوی در فرهنگ و زبان انگلیسی و فرانسوی نفس و روح را بررسی نموده، سپس این دو مقوله را از نظر قرآن کریم بررسی می‌کند. ایشان نفس را مجموعه‌ای از احساسات، خواسته‌ها، اکتسابات و تمایلات معرفی می‌نماید و نتیجه می‌گیرد که شخصیت آدمی از نفس است و انسان‌ها در روح با هم مشترک‌اند و آنچه انسان‌ها را از هم متمایز می‌کند، نفس است. دکتر چمران اعتقاد دارد که گذشته آدمی، تجارب آدمی، خوبی‌ها، بدی‌ها و همه چیز در داخل این نفس ذخیره می‌شود، و آن چیزی که در روز قیامت انسان را با آن می‌سنجند، نفس است نه روح.

ایشان نفس را به هفت طبقه مختلف تقسیم بندی کرده، مراتب هفت‌گانه نفس را بدین‌صورت نام‌گذاری می‌نماید: نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس عاقله، نفس مُلْهَمِه، نفس مطمئنّه، نفس راضیه و نفس مرضیّه.

نفس اماره، پست‌ترین مرحله نفس و نفس مرضیه بالاترین مرحله نفس در این بیان معرفی شده است. دکتر چمران معتقد است: «... نفس مرضیه که به این حد رسیده است از نظر کیفیت مثل روح می‌شود، یعنی به همان خلوص، به همان پاکی و به همان عظمت روح می‌رسد، که روح تجلی خدا است، روح اَمرٌ مِنَ الله است. این نفسی که لجن گونه بود از این عالم مادی جوشیده و بالا آمده بود در آخرین مرحله تکاملی خودش مثل روح می‌شود، خاصیت روح را پیدا می‌کند، همان کمالاتی که در روح آدمی وجود دارد در این نفس نیز بوجود می‌آید.» ایشان در ادامه می‌فرمایند: «باز با آنکه این نفس مرضیه به درجه روح رسیده است و لیکن با روح متفاوت است، یعنی از نظر ذات با روح مختلف است. چون روح، مجرد است ولی نفس مادی است، ولی دارای یک خاصیت هستند.»

مادی بودن نفس از نظر خود ایشان نیز خیلی مهم و مرموز است. لذا با بیان یک مثال زیبا در مورد خورشید و نور آن به تشریح کامل مطلب می‌پردازند و چنین نتیجه می‌گیرند: «بنابراین، این نفس که ما درباره آن صحبت می‌کنیم انرژی است در حالی که روح مجرد است، روح تجلی خدا است؛ ... بنابراین هنگامی که می‌گوئیم نفس انرژی است، این انرژی معادل ماده است، به عبارت دیگر می‌توانیم بگوئیم که نفس وجودی مادی است، ولی ماده‌ای تلطیف شده بصورت انرژی ولی روح مجرد است در حالیکه جسم ماده خالص است و نفس واسطه‌ای است بین این جسم و این روح مجرد.» پس ایشان جسم را ماده‌ای خالص، نفس را ماده‌ی تلطیف شده و روح را مجرد دانسته، انسان را متشکل از این سه قسمت می‌داند.

دکتر چمران، روح را تجلی خدا، پیغمبر درون، امر خدا و رابط بین خدا و انسان معرفی می‌نماید و معتقد است: «اگر روح تجلی خداست، بنابراین علم خدا در روح نیز گذاشته شده است، بنابراین با عالم غیب ارتباط دارد. در اثباتاتی که بعداً ذکر می‌کنیم می‌خواهم این را برای شما اثبات کنم که این روح از آینده خبر می‌دهد، از گذشته و آینده آگاه است.» «روح امر خداست، دارای علم خداست، دارای خلاقیت خدا ست.» «روح امر خداست و شما می‌دانید که خدا از نظر فلسفی زمان و مکان ندارد. یعنی از بُعد زمان و بُعد مکان خارج است. برای ما هزار سال پیش و امسال و هزار سال آینده با هم اختلاف دارد، اختلاف زمانی دارد، اما برای خدا چون زمان صفر است، هزار سال گذشته و هزار سال آینده در یک ردیف قرار دارند، یک واقعیت‌اند، یک حقیقت‌اند. برای روح که تجلی خداست نیز هزار سال آینده، اکنون و هزار سال گذشته هم یکسانست، برای خدا فرقی نمی‌کند و بنابراین برای روح هم فرقی نمی‌کند. روح دارای علم و آگاهی به همه ادوار زمانی تاریخ خواهد بود، چه گذشته چه آینده. و در بُعد مکان هم همینطور، که این مکان برای جسم آدمی است که اختلاف بوجود می‌آورد. ولی وقتی می‌گوئیم خدا از بُعد مکان خارج است، یعنی تمام مکانها برای خدا یک نقطه است. اینجا باشد، پشت زمین باشد، بالای کهکشان‌ها برای خدا یکسان است، و چون برای خدا یکسان است برای روح هم که تجلی خداست باید یکسان باشد. بنابراین برای کسی که با روح خود رابطه اشراقی و الهامی برقرار کرده است همه مکانها یکسان خواهند بود، همه زمانها همه مکانها برای او یک واقعیت خواهد بود، یک حقیقت خواهند  بود.»

می‌بینید روح که از عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین مخلوقات حق‌تعالی است و بسیاری در تشریح و تفهیم آن درجا زده‌اند، توسط دکتر چمران به‌راحتی و با بیانی زیبا و شیوا چگونه معرفی می‌شود! و این استاد عظیم‌الشأن چگونه با معرفی روح، انسان را به سوی خالق  هدایت می‌نماید. ایشان در پایان گفتار اول کتاب انسان و خدا چنین می‌فرمایند: «این بحث بسیار مفصل و دقیق و زیبایی است که من سعی کرده‌ام در این فاصله کوتاه برای شما خلاصه کنم، و تقریباً بهترین راه توجیه بطور ملموس و تجربی و علمی برای پذیرش عالم غیب و روح است، و همینطور که می‌دانید کسی که روح را پذیرفت و عالم غیب را پذیرفت یعنی خدا را پذیرفته است.»

همان‌طور که مشاهده نمودید دکتر چمران با طرح موضوع روح می‌خواهد انسان را از درون به سمت خداوند و  شناخت و درک و فهم او هدایت کند. ایشان برای درک و فهم حق‌تعالی سه راه «علم»، «فلسفه» و «دل» را معرفی می‌نماید و معتقد است که راه علم و فلسفه محدودیت‌ها و معذوریت‌های فراوانی دارد و بهترین راه را، «راه دل» می‌داند. وی همچنین روش قرآن را نیز منطبق بر همین راه دل می‌داند: «روشی که قرآن مطرح می‌کند متُدی است که ضمیر آدمی را بیدار می‌کند، وجدان را آگاه می‌سازد و آنچنان آدمی را هشیار می‌کند که خدا را با اشراق بفهمد بدون آنکه احتیاج به تجزیه و تحلیل فیزیکی و شیمیایی یا فلسفی داشته باشد...»  «اکثر آیاتی که در قرآن درباره خدا صحبت می‌کند بدین منوال است، یعنی می‌خواهد که با این اشراق قلب آدمی و درون آدمی را روشن کند، بیدار کند و مطمئن است که اگر این قلب روشن شد خدای را خواهد فهمید، خدای را وجدان خواهد کرد.»

دکتر چمران راه دل، فطرت، اشراق و الهام را بهترین راه برای اثبات وجود خداوند و فهم و درک آن می‌داند. ایشان علم و فلسفه را برای این کار راه مناسبی نمی‌داند و معتقد است از طریق این روش‌ها انسان به یقین نمی‌رسد و حتی اگر خدا برایش اثبات شود باز هم دچار نوعی شک و تردید خواهد شد. در واقع ایشان به روح به‌عنوان رابط بین خدا و انسان توجه داشته، تأکید بر درک خدا از طریق ارتباط‌های روحی دارند.

«من امیدوارم که دوستان ما به این تکنیک قرآنی توجه کنند که قرآن کریم نیز بر اساس همین فلسفه‌ای که بیان کردیم سعی می‌کند که فطرت آدمی را بیدار کند و این فطرت، و این قلب با اشراق درونی خودش خدای را خواهد شناخت و این شناختن است که ایمان می‌آورد، این شناخت است که سبب می‌شود کسی با تمام وجود خود خدای را درک کند.» «دو سوم آیات قرآنی درباره وجود خداست و این آیات قرآنی همه به همین سیستمی است که من بیان کردم، نه وارد علم می‌شود و نه وارد فلسفه و منطق و ریاضیات، بلکه سعی می‌کند که وجدان آدمی را آنچنان بیدار کند که با اشراق درونی خود خدای را بفهمد، حس کند.»

دکتر چمران صراحتاً بیان می‌کند: «شناخت خدا باید از راه اشراق صورت بگیرد نه از راه این تعریفهای علمی و فیزیکی و منطقی.» ایشان روش‌های علمی را که از طریق تجارب حواس پنج‌گانه عمل می‌نماید و روش‌های فلسفی را که از طریق تفکر و تعقل وارد می‌شود، برای شناخت خدا مفید نمی‌داند. شهید چمران ضمن پذیرش تجارب حسی و تجارب عقلی، تجارب قلبی را بهترین راه می‌داند: «ما تجربه را رد نمی‌کنیم، ولی می‌گوئیم بجای اینکه با این حواس یا با این عقل بخواهید تجربه بکنید یک راه تجربی دیگری نیز وجود دارد که آن راه تجربه قلبی است، اشراق است، که شخصی از طریق اشراق قادر خواهد بود حقیقت را بلاواسطه درک کند و بفهمد. تمام آیاتی را که از قرآن، سوره یس برای شما خواندم در رابطه با این حقیقت بود که این قدرت اشراقی را در درون آدمی زنده کند، تا آدامی بقدرت این اشراق بتواند که خدای را و روح را و عالم غیب را لمس کند، درک کند. همچنان که گفتم این بهترین راههاست، صحیح‌ترین راههاست و اگر کسانی بخواهند به قدرت علم یا به قدرت منطق و فلسفه وجود خدا را اثبات کنند بیراهه می‌ روند.»

این عابدِ زاهد تاکید دارد: «برای شناخت خدا طریق علمی که از راه حواس خامسه بوجود می‌آید و همچنین روش عقل و منطق کافی نیست و آن چیزی که ما را کمک می‌ کند که به خدا برسیم دل و قلب است، منبع و منشاء جدیدی که از راه الهام و اشراق قادر خواهیم بود که خدای را بشناسیم. با بعضی از آیات قرآنی نیز نشان دادیم که قرآن هم یک چنین سیستمی را برای شناخت خدا ارائه می‌نماید. هیچگاه تنها راه عقلی و فلسفی و منطقی را پیشنهاد نمی‌ کنند.»

اهداف خلقت انسان از جمله مسائل پیچیده در فلسفه، عرفان و متافیزیک است، همانطور که در قرآن نیز صراحتاً به آن اشاره شده است، انسان برای عبادت و بندگی خلق شده، این در حالی است که بسیاری از انسان‌ها این هدف مهم را فراموش کرده‌اند و به خوردن و خوابیدن سرگرم شده‌اند.

در این رابطه دکتر چمران می‌گوید: «خوردن و خوابیدن و زندگی کردن هدف حیات نیست. اینها محملی برای حیات است. آدمی غذا می‌خورد یا لباس می‌پوشد یا می‌خوابد برای آنکه زندگی کند، برای آنکه خدا را بپرستد. هدف زندگی خوردن و خوابیدن نیست، اینها وسیله زنده بودن است. می‌توانم بگویم آن لحظاتی را می‌توان زندگی حقیقی بشمار آورد که یک انسانی از این حالت مادی و از این دنیای لجنی به معراج صعود می‌کند، و آن نوع احساس، آن نوع الهام و اشراق برای او دست می‌دهد. این لحظات در زندگی انسانها بسیار کوتاه است ولی آنچه زندگی به حساب می‌آید فقط همین لحظات است و بس. بقیه زندگی فقط محملی است برای این انسان که زنده بماند تا این لحظات کوتاه معراج و طیران روح به او دست دهد، و آن انسانی که در زندگی خود بیشتر به این حالات دست پیدا می‌کند و این لذت روحی و این طیران روحی برای او بیشتر رخ می‌دهد، او زندگی بهتری دارد، زندگی موفق‌تری دارد، آن انسانهایی که سرتاسر حیات خود را در مادیات و احتیاجات مادی سر می‌کنند و هیچ لذت روحی و هیچ احساس معراج به آنها دست نمی‌دهد، آنها در حقیقت انسان نیستند، از انسانیت بوئی نبرده‌اند.» «از نظر ما این زندگی و آب و نان فقط وسیله‌ای است و طیران بسوی خدای بزرگ یک حرکت تا بینهایت است، حرکتی است که الی‌لانهایه ادامه خواهد داشت و انسان هیچوقت و در هیچ مکانی از حرکت بسوی کمال باز نخواهد ماند.»

و به راستی که این کلمات و عبارات چیزی جز تجارب شخصی عارفِ عابدِ زاهد، شهید دکتر چمران نیست. او به‌جای بازی با جملات و عبارات، به‌جای استفاده از فن سخنوری و به‌جای استفاده از فنون ادبیات و نگارش و به‌جای بهره گرفتن از قدرت منطق و استدلال، تنها با بیانی ساده و گویا، تجارب شخصی خود را بیان نموده است. تجاربی که حرف دل اوست و آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشنید.

و اکنون سال‌ها از آرام گرفتن چمران به ظاهر می‌گذرد، ولی او همچنان‌در حرکت به سوی کمال است، در حرکت به سوی بی‌نهایت و در حرکت به سوی خدا.

و ما امروز مفتخریم از داشتن این‌چنین بزرگان و عارفان، خوش‌حالیم که از او آثاری برایمان به‌جا مانده و متأسفیم که تقدیر رخصت نداد تا از او بهره‌های فراوان ببریم و از چشمه جوشان معرفتش سیراب گردیم.

متافیزیک و شهید دکتر چمران- 2 - دکتر مطلب برازنده

مآخذ: کتاب انسان و خدا، تآلیف دکتر چمران

 

اثری منحصر به فرد در کتابخانه چستربیتی شهر دوبلین

قرآن ابن بواب

اطلاعات بسیار کمی از زندگی ابوالحسن علی بن هلال موجود است. از اینکه کجا و کی به دنیا آمده است چشم پوشی میکنیم، ولی بیشتر عمرش را در شیراز و بغداد سپری کرده است. پدرش هلال نگهبان درها (بواب) و او به این دلیل به نام ابن بواب معروف شده و گاهی اوقات هم به نام «ابن سیتری» که همان معنا را دارد هم نام برده شده است علی بن هلال کار هنری خودش را به عنوان تزئین کننده منازل شروع و سپس به کتابت و تذهیب کتابها ادامه داد و در نهایت براساس بیان خود ابن بواب به عنوان کتابدار حاکم دیلمی بهاءالدوله (403ـ379 هـ.ق) در شیراز منصوب شد.

گفته میشود که علی بن هلال حافظ کل قرآن بوده. جمعاً 64 مرتبه کل قرآن را کتابت کرده است. از این مجموعه در حال حاضر تنها قرآن معروف چستربیتی موجود است. از دیگر کارهای معروف ابنبواب کامل کردن اصول و قواعد خوشنویسی است که حدود یک قرن قبل از او توسط وزیر و خوشنویس ایرانی، ابن مقله (وفات 328 هـ.ق) تدوین شده بود. ابن بواب به خاطر نبوغ هنری، اصول و قواعد ابداعی ابن مقله که بیشتر تحت تأثیر هندسه تناسبات ریاضی بود، در ریتم، حرکت و منحنی حروف، تناسبات بسیار خوش آیند و چشم نوازی را به وجود آورد.

قرآن کوچک و منحصر به فرد کتابخانة چستربیتی ( CHESTER BEATTY ) شهر دوبلین، پایتخت ایرلند با گذشت 999 سال از کتابت آن، هنوز یکی از شاهکارهای هنر اسلامی به شمار میآید. این قرآن بر اساس کتیبة آخر قرآن توسط هنرمند بزرگ شیعه، استاد بزرگ هنر خوشنویسی و تذهیب، علی بن هلال مشهور به ابن بواب، در دوران حکومت شیعی آل بویه در سال 391 هـ.. ق (378 هـ..ش) در شهر بغداد، کتابت و تذهیب شده است. ابن بواب به نقل از یاقوت، مدتی در شیراز کتابدار کتابخانه امیر بهاءالدوله، حاکم آل بویه بوده و بر طبق تاریخ، در زمان کتابت این قرآن، امیر بهاءالدوله حاکم بغداد بوده است. بیشتر محقیقن معتقدند که قرآن مجموعه چستربیتی تنها قرآن موجود از آثار ابن بواب میباشد. این قرآن همچنین یکی از قدیمیترین خطی است که به خط ریحان بر روی کاغذ نوشته شده است. تذهیب این قرآن بسیار زیبا و هنرمندانه است. شیوه و روش تذهیب این قرآن، شامل عناصر تزئیناتی میباشد که این عناصر در دورههای بعدی حتی تا به امروز به عنوان الفبای هنر تذهیب قرآن مجید مرسوم گردیده است.

قرآن معروف چستر بیتی

قرآن کتابخانه چستربیتی ( MS. K. 16 )، یک جلد قرآن کوچک با 286 صفحه به ابعاد 5/17*5/13 سانتیمتر میباشد. طول و عرض سطح نوشته شده 5/13 * 9 سانتیمتر و هر صفحه دارای 15 سطر نوشته میباشد. شش صفحه اول قرآن با کاغذ سفید و براق بعداً به آن اضافه شده است. این شش صفحه به شرح حال ابن بواب به زبان فارسی که از کتاب ابن خلکان اقتباس شده است، اختصاص دارد. کتابت قرآن، تذهیب و عناوین همگی در صفحات اصلی قرآن قرار دارد. در صفحه آخر قرآن به این موضوع اشاره دارد که قرآن توسط علی بن هلال در بغداد در سال 291 هـ.ق کتابت شده است: کتب هذالجامع علی بن هلال بمدینة السلم سنة احدی و تسعین و ثلثمائة حامداً الله تعالی علی نعمه و مصلیا علی نبیه محمد و آله و مستغفراً من ذنبه.

نوع و جنس کاغذ اصلی قرآن از نوع ظریف و محکم به رنگ قهوهای خیلی کم رنگ است که این نوع کاغذ مختص به همان دوره بوده است. متن قرآن با مرکب قهوهای سیر کتابت شده است. صحافی موجود این قرآن از نوع صحافی اروپایی است که در اثر این صحافی قسمتهایی از حاشیه قرآن از بین رفته است. این عمل متأسفانه قسمتهایی از تزئینات حاشیه قرآن شامل سرترنجها و شمسههای کوچک را از بین برده است. متن قرآن کلاً با خط نسخ نوشته شده است بطوریکه کلمات خیلی به همدیگر نزدیک نوشته شدهاند، ولی با این وجود به سادگی خوانده میشوند. اسم سورهها در قسمت سرسورهها با خط ثلث نوشته شدهاند. علائمی مانند «عشر» و «سجده» که در داخل شمسههای کوچک حاشیه قرار گرفتهاند، به خط کوفی نوشته شدهاند.

ارزش هنری تزئینات قرآن چستربیتی کمتر از کتابت آن نیست. شاید مهمترین ویژگی این قرآن تنوع زیاد عناصر تزئینی است که این عناصر سنتی شد برای تذهیب قرآنهای دورههای بعد. هماهنگی و همخوانی بین تزئینات قرآن و خطوط کاملاً نشان میدهد که هر دو توسط یک هنرمند کار شده است. تذهیبهای این قرآن را کلاً میتوان به سه دسته طبقه بندی کرد:

1ـتذهیب تمام صفحه

2ـ تذهیب حاشیههای قرآن

3ـ تذهیب سرسورهها

تذهیب کل صفحه در این قرآن شامل پنج سری دو صفحهای است که از مجموعه آنها سه مورد در اول قرآن و دو مورد دیگر در آخر قرآن آمدهاند. از این مجموعه پنج سری همچنین سه سری دو صفحهای، تذهیب و نوشته قرار دارد و دو سری دیگر فقط با نقوش تزئینی آرایش شدهاند. قرآن با دو صفحه کاملاً تزئینی آغاز میگردد.

در این دو صفحه کل تزئینات و متن در میان دو مستطیل ایستاده قرار گرفته است. هر دو صفحه جمعاً به چهار قسمت تقسیم شدهاند. در داخل هر قسمت علاوه بر متن کتابت شده، زمینه آنها با یک نقش اسلیمی که از وسط به دو شاخه تسیم شده است، تزئین شدهاند. متن کتابت شده در این دو صفحه در برگیرنده این مطالب است که قرآن شامل: 14 سوره، 6236 آیه، 77460 کلمه، 3213501 حرف و 156051 نقطه میباشد.

دو صفحه بعدی این قرآن همچمن دو صفحه قبلی تذهیب شده است. در این دو صفحه سطح دو مستطیل متقارن، به وسیله خطوط هندسی مشبک، جمعاً 12 شش ضلعی بزرگ و چند شش ضلعی کوچک بوجود آمده است. زمینه 12 شش ضلعی بزرگ به وسیله نقوش اسلیمی و کلمات تزئین شدهاند. متن کلمات کتابت شده در داخل شش ضلعیهای بزرگی، به بیان ترتیب آوردن سوره و آیات قرآن که به مردم اهل کوفه منسوب به امام علی(ع) میباشد، اختصاص دارد.

فی عدد اهل الکوفه المروی عن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علی محمد نبینا و علیه السلام (1).

شایان ذکر است در قرآنهای قرون اولیه هجری چندین روش مانند روش کوفه، بصره، دمشق، مکه و مدینه برای ترتیب آوردن آیات قرآن مرسوم بوده است. مهمترین آنها همین روش مردم کوفه منسوب به حضرت علی (ع) بوده است. در قرون بعدی از آوردن این مورد در اول قرآن خودداری شده است. در این دو صفحه از قرآن نوشتههای داخل شش ضلعیها به رنگ طلایی کتابت شده و زمینه شش ضلعیهای ردیف بالا و پایین برای تأکید بیشتر به رنگ مشکی رنگآمیزی شده است. متن چند شش ضلعی کوچک هم با یک گل «لوتوس» که ریشهاش به نقوش تزئینی ایرانی قبل از اسلام میرسد تزئین شدهاند. دو صفحة بعدی این قرآن هم کلاً به صورت تزئینی و بدون نوشته تذهیب شده است.

هر دو سطح مستطیلی شکل دو صفحه به وسیله شش جفت دایره (جمعاً 12 دایره) در اندازههای مختلف که در همدیگر ب افته شدهاند، تزئین شده است. قطر دو دایره بزرگتر به اندازه بلندی طول مستطیل، قطر دو دایره متوسط نیز به اندازه عرض مستطیل و دایره کوچک که با همدیگر تداخل دارند، مماس با پهنای حاشیه طولی مستطیل طراحی شدهاند. هر کدام از دایرهها از یک حلقه مرکزی به رنگ طلائی و دو حلقه جانبی به رنگ خود کاغذ طراحی شدهاند. از برخورد دایرهها با همدیگر یک «مدالیون» ترنجی شکل در مرکز تزئینات هر صفحه به صورت افقی به وجود آمده است. این ترنج با نقشهای بسیار عالی و زیبای اسلیمی تزئین شده است.

تزئینات بقیه سطوح با نقوش هندسی کاشی شکل، شامل ستارههای کوچک شش ضلعی و نقش Y شکل طرح شدهاند. این نقشها به رنگهای سفید، قرمز سیر، سبز و طلائی رنگآمیزی شدهاند. در قسمت حاشیه هر طرف از دو صفحه مانند صفحات قبل با دو نقش ترنج به صورت قرینه تزئین شده است.

تزئینات دو صفحه آخر قرآن نیز شبیه به دو صفحه بالا با تغییراتی جزیی طراحی شدهاند. در این دو صفحه قسمت تزئینی هر دو صفحه نیز با 12 دایره در هم تنیده، تقسیم بندی شده است.

نقوش تزئیناتی هر صفحه شامل یک جفت نقش بالی شکل به صورت قرینه در بالا و پایین و یک جفت نقش گل «لوتوس» در دو طرف عوض مستطیل طرح شدهاند. نقوشی بالی شکل به رنگ مشکی و با نقوش اسلیمی ترکیب شدهاند. نقش بالی شکل همچون گل لوتوس ریشه در هنرهای تزئینی قبل از اسلام ایران دارد که در اینجا به صورت ساده و همراه با نقش اسلیمی طراحی شده است. تزئینات کتیبه سطوح با نقوش کاشی شکل تزئین شده است.

دومین دسته بندی تزئینات قرآن ابن بواب در کتابخانه چستربیتی، شامل تزئیناتی میشود که در قسمت حاشیههای بیرونی هر صفحه آمده است. این تزئینات شامل سرترنجهایی که همراه با اسم 114 سوره قرآن آمده و همچنین شمسههای کوچک که در وسط آن «عشر» و «سجده» نوشته شده است، میگردد. سرترنجهایی که همراه با اسم سورهها آمده اگر چه شبیه همدیگرند ولی هیچکدام تکرار دیگری نیست. اکثر سر سورهها از ترکیب گل لوتوس و برگهایی که به صورت قرینهای در دو طرف گل لوتوس طراحی شدهاند، شکل گرفتهاند.

علاوه بر سر سورهها، حاشیههای هر صفحه با شمسههای کوچک «عشره» که نشان دهنده 10آیه میباشد و شمسههای کوچک «سجده» تذهیب شده است. شمسههای کوچک آیه شمار تفاوت اندکی با همدیگر دارند و تقریباً تمام آنها از دایرههای طلایی به و جود آمدهاند، ولی شمسههای «سجده» پرکارتر و گاهی با یک پیچک گلدار و نقش اسلیمی تزئین شدهاند. در بعضی صفحات این شمسهها از ترکیب مربع و یا ستارههای هشت ضلعی در هم تنیده به وجود آمدهاند. در مرکز این شمسهها کلمه «سجده» به رنگ طلایی و با خط کوفی بر روی سطوح قرمز تیره، آبی و یا قهوهای نوشته شدهاند. گاهی اوقات شمسه کوچک «عشره» و شمسه کوچک «سجده» لبههایشان روی همدیگر قرار گرفته و یک ترکیب یگانه را به وجود آوردهاند.

آخرین دسته بندی تذهیب این قرآن شامل سر سورهها به صورت باندی مستطیل شکلاند که اسم سوره به خط ثلث و یا نسخ همراه با تزئینات نقوش اسلیمی را در خود جای داده است. هر کدام از این سر سورهها نیز با یک سرترنج که با دقت به آن متصل گردیده است تزئین شدهاند. هر سر سوره با یک قاب تزئینی همراه میباشد. در صفحه شناسنامه قرآن (آخرین صفحه متندار قرآن) در قسمت بالا و پایین از دو باند تزئینی مستطیل شکل استفاده شده است. این دو باند که به جای دو سطر خالی صفحه آخر قرآن آمده است با نقشهای برگدار اسلیمی تزئین شدهاند.

تجزیه و تحلیل عناصر تزئینی این قرآن در حوزه هنرهای تزئینی دوره اسلامی و تأثیر گذاری آن بسیار مهم و قابل بحث است. به طور مثال استفاده از نقوش اسلیمی و هندسی در این قرآن و رنگ آمیزیهای بدیع آن سنتی بزرگ را در پیش روی هنرمندان دورههای بعدی میگشاید.

ارتباط بین ارزشهای هنری قرآن ابن بواب و ادامه سنت آن در نسخههای خطی و دیگر آثار هنری، بسیار مشهود و محسوس است. به طور مثال این ارتباط را در تذهیب دیوان شعر «سالم بن جندل» که هماکنون در موزه توپقاپی استانبول نگهداری و به احتمال زیاد حدود شصت سال بعد از قرآن کتابت و تذهیب شده، میتوان دید. تزئینات این دیوان شباهتهای زیادی با قرآن ابن بواب دارد. این تأثیرپذیری در طراحی نقوش اسلیمی و شمسههای کوچک (به شکل شمسههای «عشر» و «سجده») دیده میشود. حضور نقوش اسلیمی در سفالهای نیشابور که در قرن پنجم هجری ساخته شدهاند و یا تذهیب قرآنهای معروف به «قرامطیان» که در دوره سلجوقیان قرون ششم و هفتم کتابت شدهاند را نمیتوان نادیده گرفت. به طور مثال نقش اسلیمی صفحه آخر قرآن ابن بواب، دقیقاً برای تزئین یکی از قرآنهای دوره سلجوقی که هم اکنون در موزه برلین نگهداری میشود، مورد استفاده واقع شده است. چنین شباهتهایی بین تزئینات قرآن ابن بواب و آثار هنری دورههای بعدی، حکایت از تأثیرگذاری این اثر هنری بر روند و شکلگیری هنر دورههای بعدی دارد. از دیگر ویژگیهای مهم قرآن ابنبواب، استفاده و به کارگیری نقوش تزئینی قبل از اسلام در هنر ایران است. نقوشی مانند «گل لوتوس» و یا نقش بالی شکل که از هنر ساسانیان اقتباس شده است. ابن بواب با نبوغ هنری خود توانسته با تغییر و بازسازی این نقشمایهها و با تأکید بر جنبههای تزئینی بر جنبههای تزئینی آنها، شخصیتی کاملاً ممتاز و جدید به آنها بدهد.

نتیجه

نسخه خطی قرآن چستربیتی که در سال 391 هـ.ق در بغداد در دوره حکومت امیر بهاءالدوله دیلمی کتابت شده، یکی از قدیمیترین قرآنهایی است که به خط نسخ کتابت شده است. این قرآن تنها قرآن بر جای مانده استاد بزرگ خوشنویسی و تذهیب، علی بن هلال مشهور به ابن بواب است که به جرأت میتوان گفت مهمترین اثر هنری است که از حکومت شیعی آل بویه بر جای مانده و دارای عناصری از قبیل آوردن اسم امام علی (ع) (در صفحات اول قرآن)، فرستادن سلام و درود بر آل محمد (در صفحه آخر قرآن) و استفاده از تقسیم بندیهای 14 و 12 گانه در تذهیب صفحات قرآن (که در فرهنگ شیعه معنا و مفهوم خاصی دارند) همگی بیانگر یک اثر هنری کاملاً شیعی است. این قرآن در مقایسه با دیگر آثار محدود معماری آل بویه (مانند مسجد جامع نائین)، چند قطعه تخته چوبی مربوط به صحن امام علی (ع) (که توسط عضدالدوله دیلمی ساخته شده و هم اکنون در موزه قاهره نگهداری میشوند) و چندین قطعه پارچه دارای نقش و کتیبه، از ویژگی خاصی برخوردار است. هر چند اکثر این آثار هنری از شاهکارهای هنر اسلامی به حساب میآیند، بی شک نمیتوان از نقش ارزنده آنها در شکلگیری هنر اسلامی چشم پوشی کرد.


1.متن فوق اشاره به این واقعیت دارد که قرآن فوق در یک محیط کاملاً شیعی کتابت شده است

 

بنام او آغاز می کنم!

روزگاری بر ما چیره شده که همگان را بسان پروانه هایی نمایش می دهد که در پس این رخ زیبا گردش معصوم گزندگان چنان نهان است که هر آنچه تصور کنی نتوانی دربیابی که این همان شمایل آرام و ساکن است که روشنی را در گذر نور می دید.

ما بی خبرانیم؛ آری ما آن بی خبرانی هستیم که بیش از آنچه که در ذهن می گنجد و قابل تجسم برای گذر کرده های خاموش است در کنار هم زیسته ایم و خواهیم زیست و خواهند زیست.

حال آنکه گر چهره خاطره هارا گواه این روزگار نمایی و نشانش دهی که ما آنچنان بودیم که نیستیم یقین به سوگند دارم که آینه است که خود را در هم شکند، ابرها بِدْرود حیات گویند و نهرها ازصحبت دلنشین آب روان بإیئستد...

گویش کوتاه خلق قاصر از آن است که بتواند توصیف آنچه را کند که از روز واقعه تلخ تر است.

لب به سخن باز نکنیم، هولناک است؛ چون هیچ از هراس شناخت خود کز گذشته و حال و آینده آگاه هستیم ناگوارتر نخواهی یافت.

این قصه تلخ روزگاران است که درد دل را از قلم چشمانم بازگو می کند.

سرانجام این سرآغاز عیان است که پایانی دگر دارد؛ حال زمانه به آن است که رنگ روزگار را به سرآغازی نو نگارم...

بنام او آغاز میکنم

سپاس گویم خدایم را که دوباره قلمم رقصان شد و بر صفحة روزگار پایکوبی می کند تا برآن نقش خاطره زند.

این بیدل خوش روزگار شاد است و رقصان در جمعی خالی از آن اوباش پریشان حال که از روزگار خود گریزان هستند. نگاه کن و نظارِ گر گردش ایّام باش که در گذر است و مارا نیز با خود می برد.

آه...آهی از نهادم برمی خیزد، چراکه زمانه پریشان حال است و مارا نیز پریشان حال خود نموده است. خداوندا: چرا زمانه چونین سخت و بی رحمانه به جنگ با ما بپاخواسته؟