در فرآیند انتخاب همسر، عوامل بسیاری دخالت دارند، اما طبق گفته جان مانی، استاد برجسته روانشناسی و طب اطفال در دانشگاه چانزهاپکینز، یکی از آشکارترین آنها چیزی است که او آن را «نقشه عشق» میخواند: یک سری پیامهای رمز شده در مغز که به ما میگوید به چه چیزی علاقهمندیم و از چه چیزی متنفر.
در مقاله ی قبل به بررسی نقش مادر به عنوان" اولین عشق" و همینطور نقش پدر به عنوان" اولین مرد زندگی" در شکل گیری نقشه ی عشق توضیح دادیم . حال بررسی دیگر شرایط :
علاوه بر ثاثیر والدین و نقشه ی عشق، دلیل دیگری برای توجیه انتخاب ما وجود دارد. بیشتر ما در میان افرادی بزرگ میشویم که شرایط اجتماعی و فرهنگی مشابهی با ما دارند.
ما با افراد در یک محله پرسه میزنیم. دوستانمان دارای زمینه ی تحصیلی و اهداف شغلی شبیه به ما هستند. قضیه این است که ما با چنین افرادی بسیار راحتتریم و در میان آنها بیشتر احساس امنیت میکنیم. به عبارتی بودن با آنها را ترجیح میدهیم. بنابراین تعجبی ندارد که به کسانی تمایل پیدا کنیم و با آنها پیوند بخوریم که خود و خانوادهشان شباهت زیادی با ما دارند.
اما آیا این واقعیت دارد که قطبهای مخالف همدیگر را جذب میکنند؟ هم بله و هم نه!
یک استاد جامعهشناسی در تحقیق خود بیان میکند که انتخاب شریک زندگی معمولا بر اساس برخی شباهتهای اجتماعی صورت میگیرد. ما از بسیاری جهات یک تصویر آیینه از خودمان میخواهیم. مثلا افراد زیبا و جذاب معمولا به سمت کسانی میروند که به همان اندازه جذابیت داشته باشند. اما او بر این نکته تاکید میکند که ما به دنبال کسانی میگردیم که دارای نیازهای مکمل ما باشند. در واقع ما با این کار در پی برطرف کردن کمبودها و رسیدن به رضایت بیشتر در زندگی هستیم. یک فرد پر حرف ، جذب کسی میشود که به گوش کردن علاقهمند است، و یا یک شخصیت تهاجمی و پرخاشگر ، ممکن است به دنبال همسری منفعل و پذیرا باشد.
در واقع یک ازدواج ایدهآل باید از نظر اجتماعی به هم شبیه باشد و از لحاظ روانشناختی با هم تفاوت داشته و مکمل یکدیگر باشد. تعادل میان این دو است که شما را به سمت خوشبختی و عشق واقعی برای تمام عمر سوق میدهد.
با همه ی اینها، موارد استثنایی وجود دارد که افراد با زمینه ی اجتماعی متفاوت با هم ازدواج کرده و کاملا هم خوشبخت بودهاند. من مردی را میشناسم که از یک خانواده سنتی ایرلندی بود و در شیکاگو زندگی میکرد. او عاشق زنی کاملا متفاوت با خود شد. وقتی آنها ازدواج کردند، دوستان و اقوامشان مطمئن بودند که این ازدواج به زودی به شکست میانجامد.
اکنون بعد از 25 سال، ازدواج آنها هنوز پا برجاست. بعدها معلوم شد که آن زن شبیه مادر ناتنیاش بود: مهربان و دلسوز. از آن دست افرادی که آستینها را بالا میزنند و داوطلب کار یا کمک به مردم نیازمند میشوند. این همان چیزی بود که شوهرش عاشق آن شد، و همین باعث شد رنگ پوست و مذهب و هر عامل اجتماعی دیگری برایش رنگ ببازد.
چنین زوجهای عجیب و غریبی واقعا وجود دارند که به ندرت میتوانستند خوشبختتر از این زندگی کنند. البته انواع دیگری از آنها هم وجود دارد. مثلا ممکن است شخصی بینهایت زیبا را بشناسید که با کسی ازدواج کرده که اصلا زیبایی ظاهری خاصی ندارد. این نوعی موازنه است که برخی آن را «نظریه توازن» مینامند:
وقتی مردان و زنان دارای یک امتیاز خاص هستند، مثل هوش بالا، زیبایی غیرمعمول، شخصیتی که دیگران را شیفته خود میکند، و یا پول هنگفتی که باز هم همان کار را میکند. بعضی از آنها تصمیم میگیرند امتیازات خود را با نقاط قوت طرف مقابل معامله کنند. کسی که زیبایی خیرهکنندهای دارد ممکن است این امتیاز را با قدرت و امنیتی که پولدارهای گردن کلفت به همراه دارند مبادله کند. یا فردی که استعداد و مهارت زیادی ندارد اما از یک خانواده اصیل است، شاید اصالت خود را با تواناییها و استعدادهای همسری فقیر معاوضه کند.
نویسنده : دکتر جویس برادرز- با تغییر و تلخیص
عوامل موثر در شکل گیری نقشه عشق (1)
به راستی اینچه نیروی اسرارآمیزی است که ما را به سمت یک نفر میکشد و از فردی دیگر- که شاید به چشم یک شاهد بیطرف به همان اندازه خواستنی باشد- دور میکند؟
شاید با زن و شوهرهایی برخورد کرده باشید که ظاهرا از هیچ نظر به هم نمیخورند، اما در عین حال زندگی بسیار خوبی دارند، و شما هم نمیتوانید بفهمید چرا ؟؟؟
من چنین زوجی را میشناسم: یک مرد قوی هیکل که در گذشته ورزشکار بوده و در حال حاضر مربی یک تیم ورزشی است، و آخر هفته با دوست هایش به ورزش می روند و فروشنده موفقی هم هست. همسر همین آقا، خانمی ریز نقش و آرام است که همه وقتش را در خانه میگذارند. او حتی برای صرف شام هم دوست ندارد از خانه بیرون برود!
نقشه عشق
در فرآیند انتخاب همسر، عوامل بسیاری دخالت دارند، اما طبق گفته جان مانی، استاد برجسته روانشناسی و طب اطفال در دانشگاه چانزهاپکینز، یکی از آشکارترین آنها چیزی است که او آن را «نقشه عشق» میخواند: یک سری پیامهای رمز شده در مغز که به ما میگوید به چه چیزی علاقهمندیم و از چه چیزی متنفر.
این نقشه است که تعیین میکند ما از کدام رنگ مو، رنگ چشم، لحن صدا، عطر و تیپ خوشمان میآید. همچنین تیپ شخصیتی که ما را جذب خود میکند با این نقشه مطابقت دارد . مثلا این که ما از شخصیت تیپ گرم و دوستانه خوشمان میآید، یا عاشق افرادی میشویم که ساکت اما قدرتمند هستند همگی بستگی به نقشه ی عشق ما دارد.
به طور خلاصه افرادی چشم ما را میگیرند و ما را به سمت خود میکشند که بیشتر به «نقشه عشق» ما بخورند. شاید برایتان جالب باشد بدانید این نقشه خیلی زودتر از آن چه که فکرش را بکنید در مغزتان شکل میگیرد؛ یعنی در همان سنین کودکی. قبل از اینکه شما 8 ساله شوید نقشه عشق در مغزتان شکلگیری را آغاز کرده است. حتما میپرسید چگونه؟
تاثیر والدین
در دوران کودکی مادرمان مرکز توجه ماست، و ما هم مرکز توجه او هستیم. بنابراین خصوصیات او تاثیر ماندگاری بر ما دارد، به طوری که بعد از آن ما همیشه جذب کسانی میشویم که دارای چهره، تیپ، اندام، خصوصیات اخلاقی و حتی شوخطبعی مادرمان هستند.
من اغلب در سخنرانیهایم از زوجهای حاضر میپرسم که چه چیزی باعث شد آنها با هم ارتباط برقرار کنند. پاسخهای مختلفی میشنوم، مثلا اینکه «همسر من مستقل و قوی است»، «من عاشق شوخ طبعی او شدم» و یا «حرف هاش مرا شیفته خود کرد». من حرفهای آنها را باور میکنم، اما این را هم میدانم که اگر از آنها میخواستم مادرشان را توصیف کنند، شباهتهای بسیاری بین همسر ایدهآل آنها و «مامان»های شان پیدا میکردم!
یک مادر بر فرزندان پسر خود تاثیر دیگری نیز دارد: او نه تنها در این مورد که چه خصوصیاتی در خانمها آنها را جذب میکند سرنخهایی به آنها میدهد، بلکه بر احساس کلی آنها نسبت به زنان نیز تاثیر میگذارد. بر این اساس اگر یک مادر، صمیمی و دوست داشتنی باشد، طبیعتا پسرانش فکر میکنند همه ی زنها همینطورند آنها احتمالا تبدیل به عاشقانی گرم و پذیرا میشوند و در امور خانه فعال خواهند بود.
برعکس، مادری که دارای شخصیتی خشک و ملالانگیز است و با این که گاهی اوقات حالت دوستانه دارد اما ناگهان رفتاری سرد و خصمانه پیدا میکند، میتواند فردی پرورش دهد که در عشق خود مردد و ناپایدار است. چرا که مادرش او را از عشق ترسانده است. چنین مردی از تعهد هراس دارد و ممکن است به همین دلیل رابطه عاشقانهاش را به هم بزند و از معشوق خود فاصله بگیرد.
در حالی که مادر تا حد زیادی تعیین میکند که چه چیزهایی در یک همسر ما را جذب میکند، شخصیت پدر نیز- به عنوان اولین مرد زندگیمان- بر نحوه ی ارتباط ما با جنس مخالف اثرگذار است. پدرها تاثیر شگرفی بر شخصیت فرزندان و شانس آنها برای داشتن یک ازدواج موفق خواهند داشت. آنها نیز مثل مادرها میتوانند بر احساس کلی دخترانشان نسبت به مردان تاثیرگذار باشند. اگر پدر در ستایش دخترش دست و دلبازی کند و به او نشان دهد که فردی ارزشمند است، دختر نیز در ارتباط با همسرش در مورد خود احساس بسیار خوبی خواهد داشت.
اما اگر پدر خشن و ایرادگیر باشد و شخصیتی خشک و بیروح داشته باشد معمولا دخترش احساس میکند دوست داشتنی یا جذاب نیست. البته این تاثیر فقط منحصر به پدر و مادر نیست. مثلا در مورد کودکان بیسرپرست، مربیان یا اولین کسانی که مورد عشق و توجه آنها قرار میگیرند میتوانند تاثیر مشابهی داشته باشند.
در مقاله ی بعد به بررسی شرایط اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری "نقشه عشق " خواهیم پرداخت .
ادامه دارد ...
نویسنده : دکتر جویس برادرز- با تغییر و تلخیص
بـرخـی تـصورات غـلــط در بدو آشنایی و شکل گیری رابطه می تـواند منجر به شکست و ناکامی گردد از جـمـله آنـهـا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- شمـا تـصـور می کنـیـد تنها به صرف آنکه شریک خود را دوست دارید می توانیـد وی را به دلخواه خودتان تغییر دهید.
2- شما تصور می کنید خواسته و امیال شما همان خواسته و امیال شریک جدیدتان میباشد.
3- شما تصور می کـنـیـد عشـق و رابــــطه جاودانه است: مادامی که من عاشـق شریک زندگی خود باشم و انـرژی، پول و وقت خود را برای وی مصروف دارم، او نیز همیشـه درکنار من خواهد ماند.
4- شما تصور می کنید همواره شریک زندگیتان می باید در دسترس و فریاد رس شما باشد. حتی اگر شما در بدترین شرایط و سطح در زندگی باشید. چون فداکاریهای بسیاری در حق وی روا داشته اید.
5- شما تصور می کنید شریک زندگی شما مسئول شادی، خوشبختی و آرامش در زندگی شما میباشد.
تمام تصورات فوق اشتباه می باشد. اکنون به نکات زیر برای هر چه موفقیت آمیز گشتن رابطه جدیدتان به دقت توجه کنید:
1- شما قادر به تغییر دادن فرد دیگری نمی باشید. شما تنها قادرید خودتان را تغییر دهید که چگونه با تحولات پیرامون خود کنار بیایید. آیا شما می خواهید که شریک شما همان شخصیت و ماهیت اصیل خود را حفظ کند و یا آنکه کسی باشد که خود مایل به آن نیست؟
2- عشق و رابطه عبارت است از: برآورده ساختن دو جانبه نیازها. ممکن است در مواقعی شریک شما در شرایط روحی نامساعد قرار گیرد و تمایلی نداشته باشد که شما در کنار او باشید و به تنهایی نیاز داشته باشد. این واقعیت را بپذیرید. عشق تبادل انرژی میان دو انسان است.
3- بطور طبیعی ما همگی به سمت فردی گرایش می یابیم که از ارتعاشات انرژی بالاتری نسبت به ما برخوردار باشد. بنابراین کسی که غرغرو، بد خلق، دمدمی مزاج، پرخاشگر، کینه توز و خودخواه باشد طبعا ما را جذب خود نمی کند. بر عکس فردی که بشاش، سرحال، شاد، و برخوردار از اعتماد بنفس و خودباوری بالا و سالمی باشد ما را مجذوب خود خواهد ساخت.
4- شادی و خوشبختی یک حالت ذهنی می باشد که ما مختار به انتخاب آن می باشیم. تمام شادیها و رنجها و اندوهها توسط خود شما خلق می گردند و از خارج شما و یا توسط دیگران سرچشمه نمی گیرند. بنابراین شریک خود را مسئول خوشبخت ساختن خودتان ندانید. خلاصه شما نباید برای برآورده سازی نیازهای احساسی خود به شریک خود وابسته باشید. تنها این شما هستید که مسئول احساسات خود و خلق لحظات مثبت و شیرین در زندگی خود می باشید.
5- منتظر شریک زندگی ایده آل برای آغاز یک رابطه نباشید. و یا آنکه از شریک خود انتظار کامل بودن نداشته باشید. ممکن است روزی شریک شما دست به عملی زده و یا حرفی بزند که سبب رنجش، خشم و نا امیدی در شما گردد. اما بدانید که هیچکس کامل نیست حتی شما. بنابراین منصفانه جایز الخطا بودن انسانها را بپذیرید.
منبع: ندای مشاور