مقدمه:
خنده از ته دل روحیه انسان را عوض می کندشوخ طبعی موجب میگردد بر حالات روحی روزانه خویش کنترل بیشتری داشته باشیم و بر فشار ناشی از مبارزه با سرطان غلبه کنیم. این ویژگی حتی در ایام سخت و ناگوار هم باعث میشود خوشبین و مسرور باشیم. این حالت عاطفی مثبت به شما کمک میکند انعطافپذیری لازم را برای رویارویی با مشکلات بعدی که در سر راهتان قرار خواهند گرفت، داشته باشید. حتی مواقعی که دلتان نمیخواهد از رختخواب بیرون بیایید،یک خنده جانانه از ته دل نیروی زیادی به شما خواهد داد. این مورد اهمیت ویژهای دارد، زیرا اکثر نفوسی که تحت درمان (سرطان) هستند احساس ضعف و ناتوانی میکنند. شوخ طبعی و خنده ابزارهایی هستند برای از بین بردن خشم و اضطراب بدترین روزهای زندگیتان به علاوه، خنده موجب کاهش تنش در ماهیچهها میشود. هدف اصلی کلیه روشهای کنترل فشار، هم آرامش ماهیچهها است و هم از بین بردن تنش روانی حاصل از قبض و گرفتگی آن. این تکنیکها به نحوی صریح، قدرت کاهش فشار و تنش را از طریق مزاح تایید مینماید.
تاثیر شوخ طبعی بر سلامت جسمانی
سالهاست میدانیم که «استرس» یا «فشار»، موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن و «مزاح و خنده»، موجب تقویت آن میگردد و تعداد و میزان فعالیت سلولهای سرطانی از بین برنده سلولهای سرطانی را افزایش میدهد. این سلولها به دنبال سلولهای سرطانی میگردند و آنها را نابود میکنند. هیچ شواهدی موجود نیست تا قابلیت بروز سلامت توسط مزاح را تایید نماید ولیکن مدارکی در دست است که مشارکت فعال سیستمهای صحت و عافیت طبیعی بدن را در این مبارزه تایید میکند.
«خنده» میزان هورمونهای استرس (فشار) – اپی نفرین، کورتیزول، دوپاک و هورمون رشد را در خون کاهش میدهد، موقتاً فشار خون را پایین میآورد و از شدت درد می کاهد. همان طوری که گروچو مارکس میگوید «دلقک مانند قرص آسپرین عمل میکند ولی تاثیرش دو برابر بیشتر است.» به علاوه، خنده یک ورزش بسیار عالی برای قلب است. این مورد برای افراد سالخورده یا بازنشسته و بیمارانی که دچار آمبولی نشدهاند، فوقالعاده حائز اهمیت میباشد و یک طرح یا الگوی تنفسی ویژه با مزایای قابل توجه ایجاد میکند: از جمله اینکه مقدار هوای باقیمانده در ششها را کاهش میدهد و هوای مملو از اکسیژن را جایگزین آن مینماید، در نتیجه میزان بخار آب و دیاکسید کربن در ششها کم میشود و خطر عفونت ریوی تقلیل مییابد.
بدون شک خنده و مزاح موجب ایجاد یک نوع نگرش مثبت و خوشبینانه و ایجاد امید و عزم راسخ میگردد. به نظر دکتر برنی. «عوامل عاطفی» نقش مهمی در مبارزه با امراض ایفا می کنند و شواهد بیشماری از تحقیقات انجام شده در رشته جدید پزشکی موسوم به «ایمنی شناسی اعصاب و روان» صحت این نظریه را تایید مینمایند.
بنابراین به هردلیلی که باشد حق دارید «تومور» موجود را دست بیندازید و با آن مزاح کنید. در دروانی که سراسر اضطراب و خشم و افسردگی و درد است، این شوخطبعی، خوشی و سرور را برای زندگیتان به ارمغان خواهد آورد. در ایامی که بیحال و سست هستید، شوخطبعی شما کاملاً متوجه نبرد با بیماریتان است.
احساسات، کلید تاثیرات ذهنی بر سلامت
کاندیس پرت، یکی از محترمترین محققین در حوزه طب ذهن / بدن، از سری برنامههای تلویزیونی ذهن و درمان بیل مویر، متوجه شد که احساسات به صورت پیامهای شیمیایی در بدن ثبت و ذخیره میگردند و مؤثرترین عوامل بر سلامتی ذهن و جسم به شمار میآیند. احساسات و عواطف مستقیماً با افکار، نگرشها و رفتارهای روزانه ما ارتباط مستقیم دارد و در حقیقت تغییرات شیمیایی – عصبی ناشی از این احساسات و عواطف در ذهن، میتواند بر روی بیماری یا سلامتی ما تاثیر مستقیم بگذارد. رمز سلامتی ما بر طبق اظهارات کاندیس پرت، در مولکولهای پیچیدهای به نام نوروپپتید است. «پپتید» نوعی اسید آمینه است که پایه و اساس ساختار پروتئین به شمار میرود. روی هم رفته بیست و سه نوع اسید آمینه متفاوت وجود دارد. «پپتید»ها اسید آمینههایی هستند که مانند رشته مروارید به یکدیگر پیوستهاند. پپتیدها در سراسر بدن وجود دارند و مغز و سیستم ایمنی را نیز شامل میگردند. در مغز ما حدود شصت نوع پپتید عصبی، از جمله «آندروفینها» وجود دارد. این پپتیدها وسیله ارتباطی سلولها در سراسر بدن هستند. این ارتباطها شامل پیام های مغز به خود مغز، پیامهای مغز به بدن، پیامهای بدن به خود بدن و پیام های بدن به مغز است.
سلولهای انفرادی، سلولهای مغز، سلولهای ایمنی و سایر سلولهای بدن، گیرندههایی دارند که این پپتیدهای عصبی را جذب مینماید. نوع این پپتیدهای عصبی دائماً در حال تغییر است و در طول روز تغییراتی در احساسات و عواطف ما به وجود میآورد. تاکنون ترکیبات دقیق این نوروپپتیدها که در حالات مختلف ترشح میشوند، تعیین نشده است.
نوع و تعداد نوروپپتیدها که با احساسات ما ارتباط داشته و در محل گیرندهها وجود دارند، بر روی میزان احتمال سلامت ماندن یا بیمار شدن ما تاثیر میگذارد. ویروسها از همین گیرندهها برای نفوذ به یک سلول استفاده میکنند و بسته به میزان پپتیدهای طبیعی موجود، ویروس راحتتر یا مشکلتر به سلول وارد میشود.
حس شوخطبعی به شما اطمینان میبخشد و پیامهای شیمیایی بدن شما به نفع شما فعالیت خواهند کرد. مواد شیمیایی موجود در بدن و مغز، در احساسات و عواطف هم نقش دارند. به نظر من بهتر است در خصوص سلامت (جسمانی) به مدیریت احساسات و عواطف بیشتر توجه کنیم.
بر طبق تحقیقات اولیه، مزاح و خنده، گلبولهای سفید دفاعی – سلولهایی که ویروس ایدز به آنها حمله میکند – را تولید مینماید. اگر شوخطبعی به جسم کمک کند تا با بیماری ایدز مبارزه کند (در حال حاضر هیچ شواهدی موجود نیست که شوخ طبعی راهی برای مقابله با بیماری ایدز هست یا خیر)، احتمالاً برطرف شدن بیماری صرفاً به جهت تولید گلبولهای سفید نیست. زیرا به هر دلیلی انتظار میرود که سلولهای جدید هم مورد هجوم ویروس ایدز قرار بگیرند. اما احتمالاً احساسات مثبت ناشی از مزاح و خنده است که موجب تولید نوروپپتیدها میشوند.
«پرت»، اظهار داشته که ویروس ایدز از گیرندههایی استفاده میکند که معمولاً توسط نوروپپتیدها استفاده میشود.بنابراین نفوذ ویروس ایدز به یک سلول، بستگی به میزان این نوروپپتیدها دارد که خود تابع حالت عاطفی ارگانیسم میباشد. لین یو تانگ میگوید: «معتقدم طرز تفکر ما را عملکرد شمیایی شوخ طبعی تغییر می دهد.» البته در اینجا به طور کامل به بررسی این تحقیق نمیپردازیم ولیکن بعضی از مطالعات اساسی را به جهت برطرف نمودن هر نوع شک و تردید در مورد نقش مهم طرز تفکر یا خلق و خوی روزانه در سلامتی و تندرستی مطرح مینماییم.
این مساله به ویژه در خصوص حالات روحی یا احساسی پایدار (روز به روز / سال به سال) اهمیت بسزایی دارد. هر اقدامی انجام میدهید، تا یک طرز تفکر مثبتتر و خوشبینانهتر در برابر مسائل و مشکلات حیات روزانه خویش داشته باشید، هم برای سلامت جسمانی شما مفید است و هم به شما کمک میکند تا بر فشار روحیتان غلبه کنید و در این زمینه کارآمدتر و مؤثرتر باشید.
شوخ طبعی یکی از قدرتمندترین وسایل و ابزار شما محسوب میشود. بدین ترتیب میتوانید مطمئن شوید خلق و خو و احساسات و عواطف روزانه شما صحت و عاطفیتان را تضمین مینماید. به طور کلی، مزاح موجب حفظ یک روش صحیح زندگانی میشود و این شیوه، همزمان با تاکید جوامع علمی پزشکی بر روی طب پیشگیری، به نحو فزایندهای توسط متخصصین مرکز بهداشت، توصیه میگردد.
گردآورنده :ب . عزیزی کارشناس رشته علوم تربیتیbahmanazizypaveh@yahoo.com
ما ایرانیها هزاران خصوصیت خوب و نیکو داریم، اما در کنار این خصوصیات خوب، گاهی نیز به ویژگیهایی برمیخوریم که چندان خوشایند نیستند.
واقعیت این است که برخی از ما در خانه، محیط کار یا مدرسه عادت داریم دیگران را تحقیر کنیم، بهطور مثال برای دیگران اسم می گذاریم یا با طعنه و کنایه، به آنها نیش و زخمزبان می زنیم.
این موضوع را با دکتر ابراهیمیمقدم، روانشناس مطرح کردیم و ایشان از زاویهای دیگر به این موضوع نگاه کردند. شما هم همراه ما باشید.
یکی از شایعترین انواع تحقیر، اسم گذاشتن روی افراد است. شاید جالب نباشد بگویم، اما خیلی اوقات میبینیم که والدین برای تنبیه یا تربیت فرزندشان از کلمات احمق، تنبل و امثال آن استفاده میکنند. به نظر شما چنین رفتاری، چه تبعاتی به همراه خواهد داشت؟
به نکته مهمی اشاره کردید. اگر کودکان را با گذاشتن اسم نامناسب تحقیر کنیم، آنها باور میکنند که دارای این صفات و خصوصیات هستند. در نتیجه عزت نفس آنها از دست میرود و گاهی ممکن است از حضور در جمع و ارتباط با دیگران خودداری کنند.
تحقیر کردن در کودکی دردسرسازتر است یا بزرگسالی؟
تحقیر کردن در هر سنی مشکلساز است اما در کودکان میتواند تاثیرگذارتر باشد، زیرا قدرت تاثیر کلمات بر کودکان بیشتر است. هر واژه یا جملهای که به کودک گفته شود، به همراه خود پیام مهمی درباره کودک و رابطه او با دنیای خویش دارد. این پیامها تبدیل به یک باور میشوند و در آینده و بزرگسالی برای او دردسرساز خواهند شد. متاسفانه کودکان به آن حد از توانایی نرسیدهاند تا مطالبی را که به ذهنشان وارد میشود، جداسازی کنند و مانع بعضی از آنها شوند.
کودک، پدر و مادر خود را عقل کل می داند و باور دارد که آنها همه چیز را میدانند و سخنانشان مثل یک قانون است.
بهداشت روانی در کودکان و بزرگسالان بر چند اصل استوار است و نخستین اصل آن احترام به شخصیت خود و دیگران است.
افرادی که خود یا دیگران را با الفاظ یا صفات ناخوشایند خطاب میکنند، به تدریج سلامت روان خود را ار دست می دهند.
تکرار تحقیر کودک از سوی والدین، موجب مخدوش شدن عزتنفس کودک خواهد شد.
نتیجهاش چه میشود؟
خب، اگر عزتنفس داشته باشیم، برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و شغلمان بروز میکند، آمادگی بیشتری داریم. به تعبیری میتوانیم در پی هر شکست، روی پایمان بایستیم و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن خواهیم داشت.
هر چه عزتنفس ما سالمتر باشد، به دیگران احترام بیشتری میگذاریم و با
آنها برخورد بهتر و منصفانهتری خواهیم داشت، زیرا آنها را تهدیدی علیه خود
نمی دانیم.
در مقابل هر چه عزتنفس ما کمتر باشد، امید و آرزویمان دچار نقصان میشود و احتمال موفقیتمان کاهش مییابد.
هر چه عزتنفس ما بیشتر باشد، با اشخاص روابط سالمتری برقرار میکنیم. دلیل آن هم این است که افراد همانند، یکدیگر را جذب میکنند و سالمها به هم میرسند، لذا اگر دوستی دارید که مدام در پی تحقیر دیگران یا خود شماست، میتوانید هم به عزتنفس خودتان شک کنید و هم به انتخابتان!
افراد با عزتنفس بالا و پایین چهطور دوستانشان را انتخاب میکنند؟
ما اصولا مایل به برقراری ارتباط با کسانی هستیم که عزتنفس بیشتری دارند و برای خود ارزش قایل هستند. به همین ترتیب اگر برای خودمان ارزش قایل شویم و اجازه ندهیم که دیگران ارزش و اعتبار ما را خدشهدار سازند، بیشتر احتمال دارد که افراد باعزت نفس بالا را به دور خود جمع کنیم.
برعکس اگر برای خودمان ارزشی قایل نباشیم و اجازه دهیم به راحتی مورد تحقیر و سرزنش دیگران قرار گرفته و یا خدای ناکرده الفاظ و کلمات نازیبا در مورد ما به کار بردند، به تدریج شاهد خواهیم بود که اطرافیان و دوستان ما نیز از زمره کسانی هستند که در تحقیر خود و دیگران مهارت دارند!
و به عنوان حرف آخر، لطفا درباره عزتنفس و رابطه آن با احترام به دیگران هم توضیح دهید.
هر چه عزتنفس ما سالمتر باشد، به دیگران احترام بیشتری میگذاریم و با آنها برخورد بهتر و منصفانهتری خواهیم داشت، زیرا آنها را تهدیدی علیه خود نمی دانیم.
از این گذشته، احترام گذاشتن به خود، مقدمه و شرط لازم احترام گذاشتن به دیگران است.
در نظر داشته باشید که با داشتن عزتنفس خوب و سالم، بدخواه دیگران نمیشویم، از بیاعتنایی دیگران نمیترسیم و نگران تحقیر و خیانت نخواهیم بود.
کوتاه سخن اینکه، اشخاصی که به احساس ارزشمندی خود رسیدهاند، با مهربانی، سخاوت و تعاون اجتماعی بیشتری با دیگران برخورد میکنند.
البته داشتن احساس خوب از خویشتن شرط لازم برای رسیدن به حال خوب است، اما شرط کافی نیست. عزتنفس جایگزین دانش و مهارتی که شخص برای رسیدن به موفقیت به آنها نیاز دارد نخواهد شد، اما احتمالا میتواند به یاد گرفتن این دانش و مهارت کمک کند.
از مجموعه شما و خاطرات
بر اساس خاطره سید قاسم ساداتی(قسمت دوم)
خدمت ، خدمته . چه تفاوتی میکنه کجا باشه تدارکات یا هر جای دیگه. این مسئولیت ها هم دوره ایه. هر مدت جاتون عوض میشه.
من و مجتبی هم بودیم.بساط یه خداحافظی گرم با چاشنی اشکهای مادرانه مادرم به راه بود .توی راه هر کسی برای خودش حالی داشت ، یه سری نوحه می خوندن ، بعضی ها سینه زنی می کردن و منم تو فکر اینکه رسیدیم جبهه تو کدوم قسمت فعالیت کنم : تک تیر انداز ،یا... اینکه چقدر طول کشید تا رسیدیم اندیمشک و بعد هم پل کرخه و دهلران و چقدر بلا تکلیف بودیم بماند. بالاخره ما رو به دسته های 10 نفری تقسیم کردن و شروع کردن به اموزش سلاح های نیمه سنگین : تیربار کالیبر 50، تیر بار ژ3 و آر پی جی 7.بعد هم کمی تمرین و شلیک. یه سری تمرین نظامی هم دادن. حالا نوبت فرمانده گردان بود که بیاد و صحبت کنه. آقای جعفر زاده اصل ترک که خیلی سخت فارسی حرف می زد و نحوه استفاده از کلماتش همه رو به خنده می انداخت، حتی هم شهری هاشو.گفت شما بسیج ارتش هستین و اینجا گردان زرهی 1954 قدس ارتش است.فرماندهان شما ارتشی هستند و کلی روی نظم بچه ها تاکید کرد. بالاخره رسید به چیزی که من از اول به اون فکر می کردم : تقسیم نیروها. اول 2 نفر برای اطلاعات شناسایی می خواستن که 2 نفر داوطلب شدند و رفتند. بعد هم نوبت نیروی تک تیر انداز شد. اکثریت دست بلند کردن . منم همین طور .
تو رویای خودم تیر اندازی خودم رو تصور می کردم که وقتی نوبت ما شد گفتن برای شما یه کار مناسبتری سراغ داریم : تدارکات . خدای من! به همه چیز فکر می کردم جز این یکی . تمام رویاهام از تهران تا اینجا نقش بر آب شده بود. دادم رفت هوا: من اومدم بجنگم، نیومدم تدارکات که . تدارکات دیگه کجاست.....
همین موقع بود که یکی دیگه از فرماندهان اومد و ما رو آروم کرد .آروم باشید برادر من ایشون فرمانده شما هستن ؛ این کارتون درست نیست . خدمت ، خدمته . چه تفاوتی میکنه کجا باشه تدارکات یا هر جای دیگه. این مسئولیت ها هم دوره ایه. هر مدت جاتون عوض میشه.
خلاصه انگار چاره ای نبود . با هر دلخوریی بود قبول کردیم و رفتیم مقر فرماندهی گردان که تدارکات هم اونجا بود. بهمون لباس و پتو و .. دادند و گفتند فعلا تو این سنگر استراحت کنید تا فردا.
ادامه دارد...
بعد از ظهر یه روز در بهمن ماه همه جلوی مسجد امیر جمع شده بودند برای اعزام.