پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

چوب جثه ریزم رو می خوردم!!

از مجموعه شما و خاطرات 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

دفاع مقدس

اواخر سال 1361 بود توی دبیرستان ارشاد درس می خوندم، با بسیج پایگاه حجرابن عدی هم همکاری می کردم، پایگاه فعالی بود، آموزشهای لازم را هم دیده بودیم، شبها آموزش، پست دادن و گشت رفتن و روزها مدرسه و درس، همراه من هم مجتبی نوش آبادی بود، همسایه بغلی، با هم می رفتیم و بر می گشتیم توی یه مدرسه درس می خوندیم، عباس برادر بزرگترم هم جبهه بود، عملیات والفجر مقدماتی تمام شده بود و خبر مفقود شدن علی اکبر اسکندری بچه محل و همسایه و دوست هم سن و سالمون توی عملیات خیلی ما رو ناراحت کرده بود، تا اینکه یک شب توی بسیج اعلام کردند از طریق پایگاه حجر و مسجد امیر قراره ثبت نام کنند و تعدادی رو به جبهه اعزام کنند، عجیب هوایی شدیم و تمام فکر و ذکرمون شد ثبت نام و رفتن به جبهه، شرایط ثبت نام، رضایت نامه کتبی از پدر و مادر ،دارا بودن سن 15 سال تمام و حضور پدر برای امضای رضایت نامه، با هر بدبختی بود با خونه، یعنی اول مادرم مطرح کردم، اولش اصلاً باورش نمی شد که بخواد مخالفت کند یا موافقت و سریع مثل همیشه گفت به بابات بگو، و بعدش هم نصیحت که شما بهترین کار براتون درس خوندنه، ضمناً برادرت عباس الان جبهه است و نیازی نیست شما بخواید برید، ضمناً شما رو نمی برن، و بعد از کمی که دید موضوع جدیه و هر روز اصرار ما بیشتر میشه اونم بیشتر می گفت. تا موضوع به گوش پدرم رسید، پدری خسته و کم حرف و بسیار با جذبه، اونم با روش خودش مخالفتهاشو می گفت، مگه جبهه بچه بازیه شما اول نمازتون را بخونید بعد برید برای اسلام خدمت کنید، و یا جنگ کار نیروهای ارتشه که سالها حقوق گرفتن برای همین روزها، و خلاصه حالا بذار عباس بیاد بعد تو برو و ...

دفاع مقدس

چند شبی این ماجرا ادامه داشت و هنوز موفق به گرفتن رضایت نشده بودیم، از هر حربه ای استفاده می کردیم، از مسائل اسلامی گرفته و تا مسائل عاطفی و خلاصه تهدید و ...

از اون طرف هم بعضی از بچه ها که رضایت نامه گرفته بودن و ثبت نام کرده بودن ما رو بیشتر ترغیب می کرد تا تلاش کنیم، با هر بدبختی بود رضایت گرفتیم، با اعتصاب غذا، شروع به خواندن نماز اول وقت و تعریف خاطراتی که فلانی رو نگذاشتن بره جبهه صبح دیدن توی رختخواب مرده و یا فلانی خانواده اش مخالفت کردن بره فرداش تصادف کرده و مرده و ...

حالا با خوشحالی و رضایت نامه به دست رفتیم ثبت نام توی مسجد حضرت امیر . با کمال تعجب مسئول ثبت نام گفت شرمنده شما سن و سالت کمه و ما نمی توانیم اسمتو بنویسیم، خیلی حالمون گرفته شد و شروع کردیم به التماس و خواهش .هر کاری کردیم نشد، انگاری یارو پاشو کرده بود توی یه کفش و اصلاً حرفمون هم گوش نمی داد، مجتبی شرایط بهتری داشت هم هیکلش بزرگتر بود و هم یکبار اعزام شده بود منطقه اما با رفتن من به خاطر کوچک بودن جثه ام مخالف بودن. حتی متولدین سال 1346 رو هم دیدم که ثبت نام کردن ولی طرف هیکلی بود، غم دنیا روی دلم نشسته بود و نمی دونستم چکار کنم، کار به جایی رسیده بود که بعد از نماز مغرب ساعتها التماس می کردم و چونه می زدم اما کارساز نبود دیگه داشت زمان اعزام نزدیک می شد، اون موقع من 16 سال داشتم، یک شب به اعزام نیروها نمی دونم چی شد، فقط دیدم بعد از کمی التماس و با چاشنی گریه اسم من هم در لیست رزمندگان اعزامی ثبت شد، و قرار شد پدر و مادرم حضوری رضایت خودشون را اعلام کنند، که نیازی هم به اون نشد.


سید قاسم ساداتی

ادامه دارد

دایره المعارف شیطان

معرفی فرهنگ /لغت نامه / دایره المعارف شیطان به قلم " بی یرس تلخ "!

شیطان بامزه

آمبروز بیرس کیست؟

Ambrose Gwinnett Bierce  (متولد 24 ژوئن 1842 تا احتمالا چند سال بعد از 1914! ) روزنامه نگار ، ویراستار و نویسنده داستانهای کوتاه در آمریکا . اگر ما امروز نام او را می دانیم بی شک بخاطر کتاب عجیب The Devil"s Dictionary یا لغت نامه ی شیطان است . کتابی که روش نوینی در تدوین لغت نامه هایی بدون هیچ کارکرد لغوی ابداع کرد!!

قلم تند و تیز و طنز کبود بیرس باعث شد در زمان خودش به "Bitter Bierce" - بیرس تلخ - مشهور شود . شاید علت تلخ بودن او از همان ابتدای زندگیش آغاز شود  شرایطی که به شدت شبیه لغت نامه شیطان بود!

بیرس در اوهایو به دنیا آمد و در ایندیانا بزرگ شد . وی فرزند دهم از سیزده فرزند پدرش مارکوس اورلیوس بیرس بود . مردی که بنا به دلایل نا معلومی فرزندانش را به ترتیب حروف الفبا نامگزاری کرده بود و البته نام تمامشان با حرف A شروع می شد ( انگار اولادش را لغت نامه ای بداند که 13 تای اول تازه حرف اول این لغت نامه هستند - البتهنمی شود شاعرانه بودنش را انکار کرد-)  به این ترتیب :

 Abigail, Amelia, Ann, Addison, Aurelius, Augustus, Almeda, Andrew, Albert, Ambrose, Arthur, Adelia,  Aurelia

بیرس در جریان جنگ داخلی آمریکا به عنوان افسر ارتش متحدین خدمت کرد و به عنوان مهندس طراح نقشه های میدان نبرد فعالیتی قابل توجه داشت . مدت فعالیت او در گیر و دار جنگ داخلی حدود 4 سال بود که با مجروح شدن وی به پایان رسید اما خاطراتی که از صحنه های ناگوار جنگ داشت تا مدتها محتوای آثار او را تغذیه می کرد .

زندگی شخصی او چندان موفق نبود 29 ساله بود که با مالن دی ازدواج کرد و 32 سال بعد وقتی 13 سال از کشف او  درباره عدم وفاداری همسرش گذشت از او جدا شد !! در این 32 سال 3 فرزند پیدا کرد 2 پسر و یک دختر  اما پسران او هر دو قبل از او فوت کردند یکی در 17 سالگی  در جریان نزاعش با مردی دیگر تیر خورد و پسر کوچکترش نیز در سن وفات به برادرش تأسی کرد و در 17 سالگی بر اثر بیماری خاصی که ناشی از نوشیدن زیاد الکل است جان باخت.  دخترش زنده ماند! بیرس تا آخر عمر از آسم رنج می برد و زخم های جنگ مدام عفونی می شدند و او را می آزردند.

آمبروس بیرس

اما اوضاع شغل او کمی بهتر بود بعد از زخمی شدن در سان فرانسیسکو ماند در روزنامه های محلی مطلب نوشت و کم کم در مطرح ترین نشریات مطالبی از او به عنوان منتقد چاپ می شد . این نشریات شامل روزنامه های پر تیراژ و مجلات طنز نیز می شد . از سال 72 تا 75 برای درمان به لندن رفت و در مجله فان FUN  شروع به نوشتن کرد . 79 به آمریکا بازگشت و به روزنامه نگاری ادامه داد تا اینکه در سال 1987 ستونی به نام The Prattle ( که می شود آنرا همان چرند و پرند خودمان بدانیم) در روزنامه هآرتس به دست آورد و از اولین کسانی شد که در تاریخ روزنامه نگاری این رسم را رواج داد که نویسنده ای در روزنامه ستون خاص خودش را داشته باشد و هر روز یا هر هفته مطالبش را در آن بنویسد .

داستان نویسی او نیز موفق بود . موضوع داستانهای او یا جنگ است یا ارواح و سبک خاصی در نوشتن دارد . غالبا زمان در نوشته های او مغشوش است و کلمات ابهام آورند اما در عین حال بسیار دقیق و خردمندانه منظم شده اند . از ویژگی های سبک بیرس شروع بی مقدمه ی داستان است که بعد ها در سینما و تلویزیون به Cold Open  مشهور شد . خواننده داستان او ناگهان با اصل ماجرا روبرو می شود و نویسنده خود را مقید به توصیفات اولیه نمی کند .

نهایتا آمبروز بیرس در هفتاد سالگیش برای سفر و دیدن بازمانده های جنگ داخلی آمریکا به جنوب رفت و اما پس از اتمام بازدید به حرکت به سمت جنوبش ادامه داد و به مکزیک رفت و با یاغیانی که در حال جنگ بودند همراه شد و دیگر هیچ خبری از او بازنگشت و هیچ اثری ازو یافت نشد و ازین رو سال مرگ او را غالبا این گونه می نویسند : "1914؟"

آمبروس بیرس
لغت نامه شیطان

کتابی که بعدها با عنوان «فرهنگ شیطان» منتشر شد در واقع ستونی است که او در سال 1906 نگارش آن را آغاز کرده و نام «واژه‌نامه آدم بدبین» را برای آن انتخاب کرد اما ظاهرا در آن زمان چند روزنامه‌نگار دیگر هم شروع به نوشتن واژه‌نامه‌های طنز کرده بودند، بدین‌ترتیب بیرس برای از میان بردن شباهت نامِ کتاب خود با دیگران، عنوان «فرهنگ شیطان» را برای مجموعه واژه‌های خود برگزید. در این فرهنگ لغات ، واژه ها معانی بسیار متفاوتی پیدا می کنند و در نهایت تصویری طنز گونه و تلخ از واقعیت واژه ها از نظر نویسنده به دست می دهد . البته انتساب لاین لغت نامه به شطان دقیقا همان چیزی نیست که بیرس می پسندید اما از آنجا که نام مورد پسند خودش را دیگران استفاده کردند ناچار شد نام کتابش را تغییر دهد و شاید این نام دوم بسیار جذاب تر هم باشد .

این لغت نامه در ایران با نام فرهنگ شیطان از سوی  انتشارات فرهنگ معاصر و با ترجمه ی رضا هیرمندی و با نام دایره المعارف شیطان ، ترجمه ی مهشید میر معزی از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است .

در مقدمه دایره المعارف شیطان می خوانید :

  1. “آمبیروز بیرس” از آنهایی هست که در مرز فلسفه و طنز گرفتار مانده اند…او در میان طنز نویسان مانند “پیکاسو” در میان نقاشان و “نیچه” در میان فیلسوفان است. موجودی تلخ اندیش، با کلماتی از زهر که بی ملاحظه و هراس از دل نازک ما، لایه های ضخیم دروغ را از روی واژه ها کنار می زند و زشتی و تلخی جهان را بر ما آشکار می کند. فیلسوفی چنین، ناگزیر از طنز گویی است. او به رازی بزرگ از حقیقت دست یافته است. او دریافته که جهان “سست است و بی بنیاد” و دریافته است که مردمان در این جهان بی بنیاد، جز حشراتی سرگردان نیستند. او دریافته که در پس آراستگی لباس ها و آرایش های فاخر مردمان، مشتی احمق پناه گرفته اند تا زشتی بی نظیر خود را بپوشانند. او دریافته است که تاریخ گذشته جز انباشتی از دروغ که توسط دروغ نویسان در مورد قدرتمندان احمق نوشته شده چیزی نیست و آینده نیز جز به سوی فاجعه راهی ندارد…

شاید شبیه ترین طنز پرداز ادبیات فارسی به او عبید زاکانی باشد چراکه همانقدر که شما را می خنداند می تواند بگریاند و در عین حال بدبینی شدید نسبت به تمام انسانها و تصمیمات و منفعت طلبی ذاتی آنان زهر خند او را تلخ تر می کند .

برای انکه بیشتر با روش و گویش آمبروز بیرس در فرهنگ شیطان آشنا شوید لغاتی از آن فرهنگ را می آوریم :

مثل شیطان

متعصب: کسی که با شدت و شور به عقیده ای دل بسته است که شما آن را نمی پسندید.

معذرت: گذاشتن بنای توهین بعدی.

شورش: وسیله تفریح سپاهیان که به وسیله تماشا کنان بی گناه فراهم می شود.

فصاحت: هنری که به وسیله آن می توان به احمقان ثابت کرد که رنگ سفید درست همان رنگی است که هست. این هنر ضمنا شامل فنی است که ثابت می کند: همه رنگها سفید است.

دیکتاتور: رئیس یک جامعه که وبای استبداد را به طاعون هرج و مرج ترجیح می دهد.

تسلیت: لذتی که درمی یابیم از احساس این نکته که کسی از طبقه بالاتر از ما بدبخت تر از ماست.

مشورت: درخواستن از دیگری که روشی را که شما اتخاذ کرده اید تایید کند.

گدا: کسی که به یاری دوستان اعتماد کرده است.

شوهر: کسی که پس از خوردن شام باید ظرفها را بشوید.

مقبره: آخرین و مضحکترین جنون اغنیا.

دستمال: پارچه مربعی از ابریشم یا پنبه که برای بعضی کارهای ناگفتنی مربوط به چهره استعمال می شود و خصوصا در مراسم دفن اموات برای پنهان کردن عدم تاثر و خشکی اشک مفید است. دستمال از اختراعات اخیر شمرده می شود. پدران ما از آن بی بهره بودند و وظایف آن را به آستین محول می کردند.

خوشبین: پیرو مسلکی که ثابت می کند سیاه سفید است.

تتبع و تحقیق: غباری که از کتابی بر مغز تهی افشانده شود.

سفارت: در سیاست آمریکایی کالای تجارتی گویند که به مقدار زیاد صادر می شود.

تجارت: مبادلاتی که در طی آن الف متعلق به ج را از ب می دزدد و در عوض ب پولی را که متعلق به ه است از کیسه د می رباید.

بنای یادبود: بنایی که به منظور یادآوری چیزی برپا می‌شود که یا نیازی به یادبود ندارد یا به یاد ماندنی نیست.

بی‌دفاع: ناتوان از حمله.

بی‌دین: در نیویورک به کسی می‌گویند که به دین مسیح معتقد نیست و در قسطنطنیه به کسی که به دین مسیح معتقد است.

پارتی بازی: برای خیر و صلاح حزب، به مادربزرگ خودمان پست و مقام بخشیدن.

پوچی: دلیل طرف مقابل ما. اعتقادی که انسان مجبور نبوده رنج آموختن آن را بر خود هموار کند. گفته یا عقیده‌ای که آشکارا با نظر ما ناسازگار است.

پیشگویی کردن: خبر دادن از رویدادی که نه در گذشته اتفاق افتاده، نه در حال روی دادن است و نه در آینده اتفاق خواهد افتاد.

تاریخ: گزارش‌هایی غالبا دروغ از رویدادهایی غالبا بی‌اهمیت. این گزارش‌ها را زمامدارانی تهیه می‌کنند که اغلب در شمار رجاله‌هایند و نظامیانی که غالبا در زمره ابلهان.

تبریک: حسادت مودبانه.

تبعیدی: آنکه با اقامت در خارج به وطن خود خدمت می‌کند و سفیر هم نیست.

تولد: اولین و هولناک‌ترین بدبیاری

جنازه: شخص بسیار با نزاکتی که بالاترین حد بی‌اعتنایی محترمانه به نگرانی‌های دیگران را به نمایش می‌گذارد.

ادراک : خیلی دیر در زندگی به حماقت خود پی بردن.

و

جهنم : محل سکونت نویسندگان دائره المعارف!

چرا کودکان حسادت می کنند؟

 

ورود نوزاد دوم در خانواده برای کودک یک بحران بزرگ را بوجود می آورد. او که تا آن زمان مورد توجه والدین بوده است با آمدن نوزادی دیگر موقعیتش را در خطر می بیند، این وظیفه والدین است که با رفتارهای مناسب خود محیط را برای او آرام نگاه دارند و با محبتشان وضعیت کودک را متعادلتر کنند.

یکی از شایعترین واکنشهایی که اغلب کودکان موقع بروز عامل رقابت از خود نشان می دهند حسادت است. شناخت و درمان این نوع واکنش ها در کودکان حایز اهمیت است زیرا این حالت علاوه بر ایجاد عصبانیت، تنفر و احساس خود کم بینی ،باعث می شود که در سنین بالاتر شخص به علت این اخلاق ناپسند در محیط و اجتماع تنها بماند.

حسادت غالباً با ترس درونی و خشم توام است اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران عقیده دارند که حسادت در دختران بیشتر از پسران است.

بچه ها در اثر اینکه بیشتر یا کمتر مورد توجه والدین خویش قرار می گیرند در خانه نسبت به هم حسادت می ورزند وقتی بچه ای متولد می شود خواهران یا برادران بزرگتر او از این جهت که محبت مادر متوجه نوزاد می شود ناراحت می شوند و نسبت به او حسادت می ورزند قبل از ورود به مدرسه بچه ها حسادت خود را نسبت به کودک کوچکتر از خود به صورت کتک زدن او ظاهر می سازند، گاهی حضور اورا در خانه ندیده می گیرند و وجود او را انکار می کنند گاهی اوقات حسادت خود را به صورت تغییر رفتار خود نشان می دهند. مثلاً رختخواب خود را تر می کند و یا به مکیدن شست خود مبادرت می ورزد. و گاهی اوقات از خوردن غذا خود داری می کند و یا از برخورد با اشیاء ترس نشان می دهند هدف بچه ها از اجرای اینگونه اعمال ،جلب توجه مادر و منحصر نمودن علاقه و محبت او نسبت به خویشتن است در حقیقت آنها از این وسیله دفاعی برای برخورد با موقعیت نامطلوب استفاده می کنند.

حسادت در میان بچه ها در سالهای سوم و چهارم زندگی بیش از سایر اوقات است آزمایش ها نشان داده که از هر 3 بچه حدود 2 نفر آنها دختر هستند، بچه های باهوش تر بیشتر از بچه های کم هوش حسادت می ورزند بچه ها ئیکه اختلاف سنی آنها از یکسال و نیم تا سه و نیم باشد بیشتر حسود هستند. بچه های اول معمولاً بیشتر از بچه های دیگر حسادت می ورزند زیرا آنها مدتها گل سرسبد خانواده محسوب می شوند و علاقه و محبتهای افراد خانواده متوجه آنها بوده است.

اگر مادر بچه های خود را بیش از حد مورد توجه قرار ندهد بچه ها کمتر بهم حسادت می کنند.

یکی از عوامل موثر در پیدایش حسادت عدم اتخاذ یک روش در تنبیه و تشویق بچه ها است.

اگر ذهن بچه های بزرگتر را برای تولد نوزاد آماده کنند کمتر نسبت به نوزاد حسادت می ورزند گاهی بچه ها نسبت به اعضاء خانواده یا افرادی که مانع مصاحبت مادر با ایشان می شوند حسادت می کنند. به تدریج که بچه از محیط خانواده دور می شود و با افراد بیشتری ارتباط پیدا می کند، حسادت او نسبت به برادران و خواهران خود کم می شود.

پس از ورود به مدرسه و شرکت در کلاس حسادت بچه ها نسبت به افراد همسن و همکلاسی ظاهر می شود معمولاً شاگردانی که توجه معلم را به خود جلب می کنند و در دروس و یا ورزش و اموراجتماعی بیشتر از دیگران فعالیت می نمایند مورد حسادت افراد همسن و یا همکلاسی خود واقع می شوند.

حسادت بچه ها در انتقاد از کارهای یکدیگر، در جرو بحث، مزاحمت، مسخره کردن، آزار رسانیدن و تحریک افراد به ضد یکدیگر ظاهر می شود در بسیاری از موارد بچه ها حسادت خود را به صورت طعنه زدن، بی اعتنایی، خیالبافی دروغ و تقلب ظاهر می سازند. محیط خانه و مدرسه نباید رقابت و هم چشمی را تشویق کند زیرا رقابت باعث پیدایش حسادت می شود ایجاد روح همکاری درمیان بچه ها و شرکت دادن آنها در بحث و مناظره منطقی مانع پیدایش حسادت درمیان ایشان خواهد شد.

قابل ذکر است که والدین در بروز شدت یا کاهش حسادت و رقابت بین کودکان خود نقش مهمی به عهده دارند والدین باید حسادت کودکان خود را بپذیرند و کوشش کنند که با محبت و صرف وقت حسادت کودک خود را کاهش دهند.

اولین وظیفه ای که والدین برای رفع و درمان حسادت در کودک بر عهده دارند پیدا کردن علت حسادت است.


چه عواملی موجب بروز حسادت می شود؟

در این مقاله به 2مورد" تولد کودک دوم " و" مقایسه میان فرزندان " می پردازیم ودر مقاله بعد،4عامل دیگررابررسی می کنیم.


1- تولد کودک دوم

فرزندان اول خانواده از فرزندان دیگر بیشتر به حسادت مبتلا می شوند زیرا قبل از تولد کودک دوم او محبوب دل خانواده و اقوام بوده ولی با حضور بچه دوم همه چیزها بین آنها تقسیم می شود. که این کار برای او خوشایند نیست. خصوصاً اگر در سن 2 تا 5 سالگی باشد توصیه ای که به والدین می شود اینست که قبل از تولد فرزند دوم تمام مسائل را برای بچه اول توضیح دهند. و اثرات مثبت برادر و خواهر داشتن و اثرات منفی تنهایی را برایش بیان نمایند. از طرف دیگر بعد از تولد فرزند دوم این مسئله را رعایت کنند که تمام حواسها و ذهنها عطف به بچه دوم نشود و در تمام کارها از بچه اول کمک گرفته و آن را در بزرگ کردن بچه دخیل نمایند.

اهمیت دادن به کودک و نظرخواهی از او این احساس را در کودک بوجود می آورد که هنوز برای خانواده اش عزیز و محترم است و احساس بزرگی می کند.


2- مقایسه میان فرزندان

هر فردی دارای قابلیتها و توانایی های ویژه خود است. یک کودک ممکن است در زمینه های خاصی پیشرفت چشم گیری داشته باشد کودکی دیگر در آن حد استعداد شکوفایی از خود نشان دهد. ولی این مسئله نباید باعث تضعیف کودک دوم شود.

اگر دوست دارید فرزند شما بیشتر تلاش کند و یا آداب و رسوم معاشرتی را بهتر رعایت کند بهتر است از راه تشویق اقدام به این کار کنید نه سرزنش و مقایسه او با دیگران. در غیر این صورت حس خشم و حسادت را در کودک به وجود می آورید.