پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

پرتال شخصی میلاد مکرم - مرجع جامع مقالات علمی و گوناگون

برجسته ترین و جامع ترین مقالات علمی و گوناگون ایران و جهان

هزینه ی عشق واقعی

عشق

شبی پسر کوچکمان یک برگ کاغذ به مادرش داد. همسرم که در حال آشپزی بود. دستهایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند. او با خط بچگانه نوشته بود:

 صورتحساب خرید خانه    1000 تومان

مرتب کردن اتاق خوابم    1000 تومان

مراقبت از برادر کوچکم   1500تومان

بیرون بردن سطل زبا له  1000تومان

نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم 1000  تومان

جمع بدهی شما به من :  5500 تومان

امام خمینی: "حقوق بسیار مادرها را نمى توان شمرد و نمى توان به حق ادا کرد. یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزنده تر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانى مادر, بارقه ی رحمت و عطوفت رب العالمین است. خداى تبارک و تعالى قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیت خود آمیخته ؛ آن گونه که وصف آن را کس نتوان کرد و به شناخت کسى جز مادران درنیاید"

همسرم را دیدم که به چشمان منتظر پسرمان نگاهی کرد ، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت :

 

بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی، هیچ

بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم، هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی، هیچ

بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازی هایت، هیچ

و اگر تمام این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.

 

وقتی پسرمان آن چه را که مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت :

مامان..........دوستت دارم.

آن گاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت :  قبلا به طور کامل پرداخت شده !

 

تهیه کننده :داوودی

منبع : اینترنت

شاد فکر کنید ؛ شاد زندگی کنید

آیا گمان می کنید که خوشبخت بودن آرزویی دور و دست نیافتنی است؟ آیا معتقدید که حوادث خارجی، خوشبختی را به شما هدیه می کنند؟ در این صورت ، احتمال دارد که از زندگی خود رضایت نداشته باشید. برعکس اگر گمان می کنید که خوشبختی در اندیشه و ذهن شما پنهان شده است ، فرصت برای ساختن یک زندگی مملو از شادی و رضایتمندی در پیش روی شما قرار دارد . گی ماتسون ، مشاور خانواده از  رهنمودهای زیر را برای کسب رضایت از زندگی فردی و اجتماعی ارائه می دهد:

1)    نعمت هایی را که خداوند به شما عطا فرموده است ، بشمارید .

حق شناسی و قدردانی لازمه خوشبختی است . پس بهتر است که هر روز برای کمترین چیزی که در اختیار دارید، سپاسگزار باشید.

2)    ازخود بپرسید :" چه چیزی برای من بیشترین اهمیت را دارد؟"

سعی کنید که به ارزش های خود توجه بیشتری داشته باشید ، ( مثل جنبه اخلاقی کار خود). به ارزش هایی بها بدهید که در زندگی به کار می روند . توقعات و انتظارهای غیرقابل کنترلی را که نمی توانید بر آنها مسلط شده و آنها را عملی و قابل اجرا سازید ، برای خود ایجاد نکنید .

3)    به واقعیت ها بیندیشید.

بررسی ها نشان داده است که موش های آزمایشگاهی وقتی در مسیری ناشناخته ( پازل ) به دنبال پنیر می روند، اگر فقط دوبار، با نبودن پنیر، رو به روشوند از تکرار آزمایش خود داری می کنند یا مسیر حرکت خود را تغییر می دهند، در حالی که ما انسانها، بارها و بارها به دیوارهای غیر واقعی تکیه می کنیم و راه های تکراری را می پیماییم حتی اگر " پنیری" وجود نداشته باشد!

براساس نظر متخصصان ، شادترین مردم ، کسانی هستند که امیدها و آرزوهایشان بر پایه " واقعیت " استوارست .

( کسانی که اگر جای خالی " پنیر" را ببینند مسیر خود را عوض می کنند.) پس با خود رو راست باشید و سعی کنید آنچه که دارید و آنچه را که دنبال می کنید ، واقعی باشد. درغیر این صورت به سوی یأس و ناامیدی سوق خواهید یافت .

4)    از مسیری که آغاز کرده اید و به پیش می روید ، لذت ببرید.

موفقیت خود را از طریق " شایدها" و " ممکن ها" ارزیابی نکنید . بلکه درراه درست قدم بردارید تا بتوانید میزان کسب موفقیت خود را بسنجید.

5)    یک فعالیت تازه را شروع کنید .

در فعالیتی که حتی ممکن است نتوانید آن را به خوبی انجام دهید، به طور منظم و با برنامه ریزی شرکت کنید. دراین صورت آنچه به دست می آورید مهارت تازه ، اعتماد به نفس بیشتر و سرگرمی است .

و آنچه از دست می دهید زمانی است که صرف شده است ( لطفاً به شماره 9 توجه کنید)

6)    از وسواس بیش ازحد دوری کنید .

آیا تا به حال با فرد وسواسی ای رو به رو شده اید که خوشحال و راضی باشد؟ احتمالاً خیر، زیرا درزیر ماسک وسواس، ترس پنهان شده است . ترس از اشتباه کردن و پاسخگویی به عواقب ناشی از آن.

متخصصان معتقدند که وسواس یکی از بزرگ ترین موانع تحقق آرزوهاست .

7)    مثبت فکر کنید .

مثبت فکر کردن، کلیدی است که می تواند جهانی از تغییرات را شکل بدهد. نگویید : " سعی خودم را می کنم ." بگویید: " من انجام خواهم داد."

8)    با آنچه که در اختیار دارید کار کنید.

حتی زمانی که اوضاع ، امیدوار کننده نیست ، بهتر است فهرستی از آنچه که در اختیار دارید تهیه کنید. مانند یک شغل ، یک دوست خوب ومهارت های اجتماعی و آنها را برای پیشرفت خود به کار ببرید .

9)    توجه خود را به موضوعات بی ارزش معطوف نکنید.

اگرخود را به دست رسانه ها و آگهی ها بسپارید ، طبق آنچه که " دارید" ارزشیابی  می شوید ، نه آنچه که " هستید" . این ملاک ارزشیابی ، رفته رفته جوانترها را نیز متأثر می سازد . درحالی که ارزش انسان از محیط خارج به او اضافه نمی شود، بلکه ارزش فردی انسان را ، توانایی پذیرفتن مسئولیت گزینش ها، مقابله ی اندیشمندانه با مشکلات ، شناختن اهداف و برنامه ریزی  برای رسیدن به آنها و پذیرفتن مسئولیت اندیشه ها  و احساسات مشخص می سازد . هندیها معتقدند که هر گزینش و انتخاب تازه ای که می کنید همانند دانه ی گیاهی است که می کارید ،  گزینش شما رشد می کند و به  بار می نشیند. اگر احساس " کم ارزشی " ، می کنید ، بهتراست به جای این که وسوسه شوید  به خرید بروید و به آنچه که " دارید " بیفزایید ، پیاده روی کنید ، یا با یک دوست خوب به گفت و گو بنشینید .

10) با  توکل به آفریننده جهان ، آرامش پیدا کنید .

همواره به یاد داشته باشید که :" یاد خدا آرامش بخش دلهاست ".

تعریف شادی از نظر روان شناسی چیست؟ (جامعه شناسی شادی (3))

گفتگو- با آقای منصور بهرامی (روان شناس و عضو انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل)


در تحلیل رفتار، ساختار شخصیت را به 3 بخش تقسیم می کنند (کودک، بالغ، والد). این نظریه تکامل یافته نظریه فروید است. کودک به مفهوم خردسالی نیست. آن قسمت از ساختار شخصیت ما است که دنبال احساسات، عواطف، شادی، شادمانی و خشم است.(البته شادی و خشم ذاتی نه اکتسابی) و در حقیقت بخش کودک در شخصیت ماست که شادی آفرین است و اصولاً این امر بستگی به سن ندارد. دقیقاً! یک مرد و یا زن مسن 70 یا 80 ساله هم با فعال بودن بخش کودک وجودش می تواند شاد بوده و احساس شادمانی کند. وقتی کسی کودک درونش فعال نیست، این فرد به صورت دلمرده و غمگین است. ما خیلی از آدم ها را می بینیم که به دنبال ارزش ها و تعصبات خود هستند و کودک درون خود را طرد کرده اند. یعنی این آدم ها نیز کودک درون دارند اما با پیروی از تعصبات خشک، این بخش از شخصیت آنها غیر فعال شده و کودک درون آنها افسرده است. مثلاً وقتی فرد مسنی را می بینیم که در مراسمی مانند چهارشنبه سوری با شادی فراوان از روی آتش می پرد، این حرکت در حقیقت ناشی از فعال بودن کودک درون اوست که تولید شادی می کند. یا مثلاً پدربزرگ یا مادر بزرگی که با شادی فراوان با نوه کوچک خود بازی می کند، این دقیقاً بازتاب حضور کودک درون اوست. پس ما باید شادی ها را در بخش کودک درون خود، پیدا کنیم.

به نظر شما راز خندیدن چیست؟ خنده واقعی چه می تواند باشد؟

ما یک خنده ذاتی یا خنده درونی داریم و یک خنده مصنوعی یا اکتسابی. خنده درونی مربوط به کودک درون ما می شود. ما زمانی که عمیقاً نسبت به یک مسئله ای شاد شویم، شروع می کنیم به خندیدن. کما این که عکس این قضیه نیز صادق است. وقتی که ما غمگین می شویم، شروع به گریستن می کنیم. پس این هیجانات به واقع مکمل شخصیت ما هستند. خنده درونی (خنده واقعی)، بخشی از عملکرد شادی کودک درون ماست. مگر این که ما بخواهیم لبخند اکتسابی بزنیم. لبخند اکتسابی لبخندی است که مثلاً من در عین ناراحتی با ورود یک شخص تازه وارد به محیط، لبخند می زنم و سعی می کنم خودم را شاد نشان دهم که از آمدن او خوشحال شده ام. ولی اگر بخواهید خنده واقعی را ببینید، باید به سراغ کودکان بروید ، بازی ها و ارتباط هایی که با هم دارند و خنده هایی که از ته دل سر می دهند. در حقیقت خندیدن ، نوعی ابراز هیجان و شادمانی است.

طرز تفکر چقدر می تواند در شاد بودن افراد دخیل باشد؟

ما تفکر را از بخش کودک خارج می کنیم و به بالغ ربط می دهیم. زمانی هم که ما کار درمانی انجام می دهیم کاری می کنیم که بالغ مجری رفتار کودک درون باشد نه مسلط بر آن. مسئله ای نیز در مورد تفکر مثبت و منفی وجود دارد. ما اگر تفکر مثبت داشته باشیم، مطمئناً این تفکر می تواند در شادی و شادمانی ما تأثیر گذار باشد و متقابلاً تفکر منفی نیز شادی را دور می کند. من این نظریه را رد می کنم که ما باید بسته به خوشبین یا بدبین بودنمان، همیشه نیمه پر یا خالی لیوان را ببینیم، بلکه ما باید واقع بین باشیم. در این صورت، می توانیم عملکردی متعادل و درست داشته باشیم. ما اگر فقط مثبت گرای صرف بوده و جنبه های منفی خود را نبینیم، آن هنگام شادمانی ما نیز شادی واقعی نبوده، بلکه نوعی شادی اکتسابی است. شاید این موضوع را شنیده باشید که گاهی اوقات توصیه می کنند، جلوی آینه بایستید و به زیبایی ها و سلامتی خود توجه کنید. من این موضوع را نیز رد می کنم؛ چرا که ما در این حالت فقط مشغول تجزیه و تحلیل ظاهر خود هستیم. آدمی که ظاهر بسیار خوبی دارد، ممکن است درون آشفته و ناآرامی داشته باشد. پس این شعار نمی تواند مؤثر باشد، چون درون انسان ها ممکن است هر یک از حالات شادی یا غم را داشته باشد. ضمن این که اندوه و شادی دقیقاً دو روی سکه هستند و هر دو آنها لازمه زندگی اند. فرضاً اگر ما عزیزی ر ا از دست می دهیم نمی توانیم غمگین بودن خود را ابراز نکرده و بگوییم این اتفاقی است که افتاده است! باید فراموشش کنیم! اصلاً این ایده درست نیست.

شادی و اندوه باید هر کدام جای خود را داشته باشند. وقتی ما واقع بین باشیم، تصورات و خواسته هایمان به تعادل می رسد.

در اینجا باید مطلب مهمی را خاطر نشان کنم. بعضی می گویند شادی انسان در گروی خوشبختی اوست. حال باید گفت: خوشبختی چیست؟ هرکس تعریف خاص خودش را بازگو می کند. مثلاً در کارگاه هایی که برای شناخت بیشتر از شخصیت فرد تشکیل می دهیم از او می خواهیم تا آرزوهایش را بنویسد. خیلی از این آرزوهایی که ذکر می کند، بسیار دور و دست نیافتنی هستند. ساده ترین تعریف خوشبختی این است که خواسته های ما، تعادل و میزانی با امکاناتمان داشته باشد. یعنی اگر من خواسته ای دست نیافتنی داشته باشم، آدم خوشبختی نخواهم بود و اگر خوشبخت نباشم، شاد نیستم. پس اگر خواسته هایم با امکاناتم هماهنگ باشد خوشبخت و شاد هستم. در حقیقت ما اگر واقع بین باشیم، به سراغ رؤیاهای بزرگ و خواسته های ایده آل و دست نیافتنی نمی رویم.

لازمه شاد بودن چیست؟

من لازمه شاد بودن را ایجاد تعادل در زندگی می دانم. کسی که زندگی متعادلی دارد چه از نظر مالی و چه از نظر روانی، در نهایت می تواند آدم شادی نیز باشد. هرکسی برای شاد بودن آستانه ای دارد. ممکن است عاملی باعث شادی من شود اما شما را شاد نکند. ممکن است عاملی شما را اندوهگین کند اما باعث شادی من شود. این نوع شادی، شادی کاذب است.شادی واقعی آن نوع شادی است که مکان و زمان در آن تأثیری نداشته باشد و بهترین مثالی که می تواند نشان دهنده این نوع شادی باشد، ارتباط شادمانه کودکان با یکدیگر است. نوعی شادی که توأم با خلاقیت است.

کودکان به محض این که زیر پوشش تربیت والدین قرار گرفته و والد درونشان شکل می گیرد، حالا ارزش ها، تعصبات، اعتقادات، فرهنگ، سنت، ملیت، تمامی این موارد بر شادی و ابراز آن تأثیر می گذارد. در حقیقت شادی برای کودک در چارچوب خاصی تعریف می شود و شادمانی خارج از این چارچوب سبب ایجاد حس گناه در او می شود. والدین برای این که کودک را در چارچوب ارزش ها و اعتقادات خودشان نگه دارند، با تنبیه کودک، احساس گناه را در او به وجود می آورند. یا حتی بدتر از این قضیه، به کودک گفته می شود، اگر تو بخندی و پدرت را از خواب بیدار کنی، خدا از تو ناراحت می شود!

در غیر این صورت، کودک درون افراد در میان تعصبات، ارزش ها و اعتقادات (بعد والد وجودی)، حبس می شود. هر قدر بعد ارزشی منفی (تعصبات و...) پر رنگ تر شود، شادی کودک نیز کم رنگ تر می شود. در حقیقت مجموعه تعصبات، باورها و برخی ارزش ها عاملی می شود برای کنترل رفتار فرد. "والد کنترل گر" به ما می گوید که کدامیک از کارهایمان خوب یا بد است. مثلاً وقتی کودک شروع به خندیدن می کند، ما به او می گوییم نخند! بچه ی خوب که نمی خنده!. آلوده شدن بالغ با والد، توجه به همین ارزش ها و تعصبات است. مجموعه ی این عوامل باعث می شود شادی کودک درون ما مخفی یا کمرنگ شود. چه اشکالی دارد، شادی هایی را در محیط خانواده ایجاد کنیم.

روزنامه ایران